حسین قوام
" درست است که ما حجاریان، شریعتی، تاجزاده، رمضانزاده، امینزاده، ابطحی و ... را دوست داریم، لیکن حقیقت را بیشتر از این اعترافات، حتی اگر بی هیچ خللی هم به آن معترف شده باشند دوست داریم."
1- ویتگنشتاین وقتی از نظرات اولیه خود دست کشید و امکانپذیر بودن دستیابی به زبانی صوری که تمام گزارههای با معنا قابل ترجمه بدان باشد در هالهای از ابهام قرار گرفت، عدهای مانند راسل تا آخر با نظرات ثانویه او مخالفت کردند و او را در تغییر خویش یاری نکردند و اصول تغییر نظریه ابتدایی وی را غیر علمی و نادرست پنداشتند و وقعی به ویتگنشتاین ننهادند و کار خویش پیگرفتند.
در تاریخ تفکر عدهی زیادی از اندیشمندان بزرگ نظراتشان را در طول زندگی خویش تغییر دادند و فکر آنها به دو بخش اول و دوم تقسیم گشت که بنا به صحت معرفت شناسانه و ملاکهای مختلف هر کدام از آنها دارای طرفدارانی گشت که هر کدام استدلالهای خویش را جهت سقم و قوت خویش ارائه میدهند.
هیچگاه در نگاه به یک گزارهی علمی ملاک نگاه قول نویسنده نبوده که اگر آن را نفی کند گزاره صحت خویش را از دست دهد یا نابود شود. به عنوان مثال اگر اینشتین پس از کشف نظریه نسبیت در یک برنامهی تلویزیونی زنده شرکت میکرد و میگفت: نظریه بنده اشتباه است و من بابت نظریه اشتباهم از عموم فیزیکدانان جهان عذرخواهی میکنم؛ مسلما عموم فیزیکدانان جهان وقعی به گفتههای او نمینهادند.
زیرا صحت معرفتشناسانهی گزارهای که اینشتین کشف کرده از قول او اخذ نمیشود که با گفتهی او زایل شود. بلکه از تطبیق آن گزاره با ملاکهای معرفتسنجی دستگاههای مختلف معرفت سنجیده میشود. عالمان هیچگاه دهنبینی و تقدیس و مدیحهسرایی و تمجید نمیکنند، تنها کاری که از دستشان بر میآید سنجشگری است.
2- برخی ادعا میکنند سعید حجاریان، 70 روزه نظریات 15 سالهاش را تصحیح کرده و به نتایجی که عموما مصباح یزدی در چنین حوزههایی ارائه میدهد دست یافته است و از دانش و معرفتهای قبلیاش توبه کرده و سخنانی که همیشه با آن مخالف بود را این بار خود بر زبان آورده است.
صرفنظر از اینکه حجاریان تحت چه شرایطی و با چهانگیزهای و تحت چه فشاری و بنا به چه دلایلی و چرا و چگونه و آیا آن حرفها را زده است و با فرض تبری از تمام سوالات فوق و رضایت به آنکه شخص دوست عزیزمان، آن حرفها را گفته باشد، باز همانطور که اشاره شد، ما صحت و سقم نظریات حجاریان را با خودش نمیسنجیم، یعنی ملاک ما در اعتقاد و یا عدم اعتقاد به درستی و نادرستی نظریات پیشین حجاریان این نیست که او بیاید و بگوید این نظری که من میدهم نظری درست و آن یکی نظری غلط است.
بلکه از راههای معرفتی و شناختی، معرفت و شناخت حاصل میگردد و باطل میشود، نه از راه قول گوینده به صحت یا نادرستی نظریات خویش. اشتباه اعترافگیران ناآشنا اینجاست که نمیدانند این حجاریان نیست که صحت نظریاتش را تامین میکند و حال اگر بیاید و بگوید که الف غلط است الف غلط شود و شتر مرد و حاجی خلاص؛ که او اگر هزار بار هم بگوید که من اشتباه کردم، حتی اندکی در صحت و یا عدم صحت نظریاتش تاثیری نمیگذارد و این فریاد اصولا ربطی به نظریاتش ندارد و باید مرجع این فریادها را در جای دیگری جست.
3- اشتباه اعترافگیران این است که اگر ابطحی بگوید ما اشتباه کردیم، اشتباه بر پیشانی حرفی که مدعی آن را اشتباه میداند ثبت نمیشود، اگر هم فرض بگیریم که هیچ فشار و بار اضافهای بر گردهی کسی نباشد و همه آزادانه اعتراف کردهاند، باز هم ممکن است انسان در اعتراف به اشتباهاتش نیز دچار اشتباه شود و قول هیچ کسی سندی بر تایید و یا عدم تایید ماهیت کاری که انجام داده معتبر نیست.
4- ارسطو در جایی نظریات افلاطون را بررسی میکند و بر آن ایراد میگیرد و خطاب به دانشجویانش میگوید گرچه ما افلاطون را دوست داریم، ولی حقیقت را بیشتر از افلاطون دوست داریم؛ حالا هم ما اعلام میکنیم درست است که ما حجاریان، شریعتی، تاج زاده، رمضانزاده، امینزاده، ابطحی و ... را دوست داریم، لیکن حقیقت را بیشتر از این اعترافات، حتی اگر بی هیچ خللی هم به آن معترف شده باشند دوست داریم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر