۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

شورای هماهنگی جبهه اصلاحات:
استراتژی رعب‌آفرینی و دروغ، پرده دیگری از بی خردی جنایت کاران
شبکه جنبش راه سبز(جرس): شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در بیانیه ای با اشاره به «محدودیت‌ها و تهدید‌های گسترده جریان تمامیت‌خواه» علیه احزاب اصلاح طلب و تاکید براینکه«احزاب با سابقه و قانونی این شورا همچون حزب مشاركت ایران اسلامی و سازمان مجاهدان انقلاب اسلامی در معرض بیشترین فشارها قرار دارند و بسیاری از اعضا و فعالان گروه‌های سیاسی آن با اتهامات ناروا تحت بازداشت‌های غیرقانونی قرار دارند»اعلام کرد که «اینگونه فشارها ما را از تعقیب اهداف و آرمان‌هایی كه در مسیر تعالی ایران اسلامی و تامین حقوق و آزادی‌های مردم داشته‌ایم بازنمی‌دارد.»
متن کامل;
سایت نوروز در پاسخ به تکذیب دفن شهدا در قطعه 302 بهشت زهرا توسط روابط عمومی این سازمان، منتشر کرد:
تصاویر جدیدی از دفن‌های غیرقانونی کشته شدگان حوادث اخیر در بهشت زهرا











پاسخ آیت‌الله منتظری به نامه سرگشاده حامیان موسوی در قم;
«سکوت در برابر این‌همه مظالم و فجایع، گناه بزرگی است»
آیت‌الله العظمی منتظری، مرجع بزرگ تقلید، در پاسخ به نامه سرگشاده‌ای که جمعی از حامیان مهندس میرحسین موسوی در قم به مراجع معظم تقلید و آیات عظام نوشته‌اند، تصریح کرد که سکوت در مقابل این‌همه مظالم و فجایع و تضییع حقوق که متاسفانه به نام اسلام و حاکمیت اسلامی انجام می‌شود، گناه بزرگی است.
«موج سبز آزادی» متن کامل این نامه سرگشاده و تصویر پاسخ آیت‌الله العظمی منتظری به این نامه را در ادامه منتشر می‌کند:
بسمه تعالی
نامه سرگشاده جمعی از حامیان مهندس موسوی در قم به مراجع معظم تقلید و آیات عظام
ضمن عرض سلام ودعا روحانیت راستین در طول تاریخ تشیع پناه مردم از جور حکام بوده است و حضور آنان زنده نگهدارنده نور امید در دل بندگان خدا می باشد. در این مقطع نیز اعتماد ملت به مراجع وروحانیون نباید به علت به وجود آمدن شرایط دیکتاتوری و حکومت نظامی در این مرز وبوم از بین برود در شرایطی که افراد مغرضی در حال تاختن هستند که هیچ بویی از دیندای نبرده اند و وقیحانه اعمال خشونت باری از قبیل ضرب وشتم شدید ،زدن گاز اشک آور ، ایجاد فضای رعب و وحشت علیه کسانی که به صورت مسالمت آمیز میخواستند اعتراض خود را نشان دهند،کشتن عده ای از جوانان ودستگیری تعداد زیادی از آنان ،اعمال وحشیانه ترین شکنجه های جسمی وروحی گرفته تا آزار واذیت های جنسی فراوان که البته به دلیل سنگین بودن جرم این مساله آنرا حاشا می کنند ولی مگر می شود خورشید را پشت ابر پنهان کرد و بعد هم برگزاری دادگاههای نمایشی که اصلا اعتراف گرفتن تحت شرایط خاص زندان قابل استناد وقابل پذیرش نیست زیرا اگر این افراد که اعترافات آنها پخش شد عقیده شان این بود قبل از رفتن به زندان این عقاید را بیان می کردند.لازم به یادآوری است که طبق اصل 23 قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشته عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد ونیز اصل 38 نیز بیان میکند که هر گونه شکنجه برای گرفتن اقراریا کسب اطلاع ممنوع است اجبار شخص به شهادت ،اقرار و یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود.
همچنین بر اساس ماده 5 اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچکس نباید شکنجه شود وتحت مجازات و یا رفتاری ظالمانه و یا تحقیر آمیز قرار گیرد.این در حالی است که افرادی که الان در زندانها هستند دراثر شکنجه بعضا تا 20 کیلو وزن کم کرده اند و با ناراحتی های شدید مواجه شده اند و تعدادی زیر شکنجه جان دادند .آنجا که پیامبر اکرم به خاطر در آوردن خلخال از پای زن یهودی می فرمایند اگر کسی از این غصه بمیرد بر ا و ملامتی نیست حال ما با دیدن وشنیدن این همه فجایع و ظلم و ستم به خصوص وقایعی که در زندانها اتفاق می افتد چگونه میتوانیم زندگی کنیم؟ به خصوص اینکه همه این اتفاقات از جانب مدعیان اسلام صورت گرفته است.
اما سکوت شما مراجع وروحانیون موجب ذبح دین پای حفظ قدرت آقایان میشود در نتیجه جایگاه مرجعیت نزد مردم دچار تزلزل میشود. در آخر از شما می خواهیم با پاسخ دادن به چند سوال ما را مورد عنایت قرار دهید:
1-آیا حکومت اسلامی شرعا مجاز است مخالفان خود را ضرب و شتم شدید کند که در بسیاری از موارد منجر به نقص عضو شده یا در صورت تیر اندازی منجر به فوت شده باشد؟
2-رفتار حکومت اسلامی با زندانی چگونه باید باشد؟
3-حکم افرادی که هیچ حریمی حتی حریم خدا را برای زندانی نگه نمی دارند و هر نوع شکنجه ای به او میدهند چیست؟
4-استفاده از رسانه ملی و امکانات بیت المال در جهت منافع یک گروه خاص و تخریب گروه دیگر از نظر شرعی چگونه است؟
5-گرفتن اعتراف زیر شکنجه و دروغ بستن به معترضان خواهان اجرای عدالت مبنی بر ارتباط با کشورهای خا رجی علیه مملکت چه حکمی دارد؟
6- ممانعت از اطلاع رسانی، اخلال در وسایل ارتباطی ،محدودیت سایتهای خبری در کشور اسلامی حکمش چیست؟






سید محمد خاتمی:
دلیل حضور قوی‌تر اصلاح‌طلبان در صحنه، حضور پر قدرت انقلابی‌نماها برای مسخ انقلاب است
رئیس جمهور سابق کشورمان با ابراز تاسف از حضور افرادی در مقام دادستان در تریبون مقدس نماز جمعه که خود در پیشگاه وجدان عمومی متهم به خیانت در امانت‌اند و همچنین برگزاری دادگاه‌های کذایی که مورد تائید هیچ یک از علما و نخبگان قرار نگرفته، بر حضور قوی‌تر اصلاح‌طلبان در صحنه و ادامه تلاش بیشتر برای «تغییر» تاکید کرد.
متن کامل:
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دادگاه های برگزار شده را رسوا و مضحک خواند;
تصفیه صادق ترین و وفادارترین کادرها و نیروهای انقلاب و نظام در جریان است
به دنبال برگزاری دادگاههای نمایشی فعالان سیاسی اصلاح‌طلب، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران با صدور بیانیه‌ای این اقدام را محكوم كرد و آن را یادآور محاکم تفتیش عقاید قرون وسطی و دادگاه‌های استالین دانست و آنچه را در این دادگاهها در جریان است را تصفیه صادق ترین و وفادارترین کادرها و نیروهای انقلاب و نظام توسط خواند.
متن کامل:

pic5


pic4








پزشکی قانونی:

علت مرگ روح‌الامینی شرایط بد نگهداری، ضربات متعدد و اصابت جسم سخت در کهریزک است
پارلمان‌نیوز: پزشکی قانونی کشور هر گونه ابتلای مرحوم محسن روح الامینی به مننژیت را رسما نفی و طی گزارشی رسمی دلایل فوت وی را اعلام کرده است.
یک منبع آگاه در گفتگو با مهر، اظهار داشت:«کمیسیون پزشکی قانونی کشور در تاریخ 25/5/88 نتیجه نهایی و نظریه رسمی خود در باره علت فوت محسن روح الامینی را به مراجع قانونی و طرفین ذیربط ارائه نموده است.»
وی افزود:« بر اساس این گزارش ، مرگ ناشی از استرس‌های فیزیکی ، شرایط بد نگهداری ، ضربات متعدد و نیز اصابت جسم سخت عنوان شده و قویا ابتلای آن مرحوم و فوت به علت بیماری و مننژیت نفی شده است.»
این منبع آگاه در خصوص محل حادثه نیز گفت:«مرحوم محسن روح الامینی در بازداشتگاه کهریزک زندانی بوده و در شرایط نامناسب جسمانی در حال انتقال به زندان اوین بوده که با توجه به تشدید حالت بد جسمانی در انتهای مسیر و قبل از پذیرش با تاخیر 70 دقیقه‌ای به بیمارستان منتقل شده و متاسفانه فوت نموده است. بدین ترتیب وی اصولا در زندان اوین پذیرش نشده بود.»
در حالی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر دانشجویان با ایشان ، تاکید فرمودند که با تخلفات و جنایات صورت گرفته در جریان بازداشتها از جمله در بازداشتگاه کهریزک بدون هر گونه مماشاتی برخورد قانونی و عوامل آن شناسایی و مجازات خواهند شد، امروز برخی رسانه های رسمی دلیل فوت محسن روح الامینی را ابتلا به بیماری عنوان کرده‌اند!
منبع فوق گفت: «با توجه به حساسیت‌های ارزنده مسئولان عالی رتبه نظام در پیگیری تخلفات صورت گرفته ، هر گونه پیش داوری و انتشار اخبار کذب می‌تواند تلاشی برای انحراف از واقعیت و ضربه به روند قانونی مورد نظر مسئولان کشوربرای احقاق حق و اقامه عدالت ارزیابی شود. وی خواستار پیگیری این خبرسازی ها از سوی مراجع مسئول شد.»
رهبر معظم انقلاب در پی اولین گزارشاتی که از برخوردهای غیر قانونی با بازداشت شدگان در بازداشتگاه کهریزک منتشر شد ، دستور تعطیلی آن بازداشتگاه و برخورد با عوامل خودسر و خاطی را صادر کردند. در این راستا کمیته های ویژه ای از سوی مجلس و شورای عالی امنیت ملی نیز طی ملاقاتهای مختلف با آسیب دیدگان در حال پیگیری موضوع هستند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای شب گذشته نیز در دیدار اساتید دانشگاه تاکید کردند که نظام اسلامی در برخورد با تخلف و جنایت مجامله و گذشت نخواهد داشت.
در گفتگو با پارلمان‌نیوز
ترابی:
سردار جعفری اسم 20بسیجی کشته شده را اعلام کند/ برخی که در حوادث دخیل بوده‌اند در حال فرار رو به جلو هستند
پارلمان‌نیوز: عضو فراکسیون خط امام(ره) گفت:«علی‌غم تاکید مقام معظم رهبری برای برخورد با جنایات صورت گرفته پس از انتخابات، به نظر می‌رسد برخی نهادها و دستگاه‌ها راه فرار رو به جلو را در پیش گرفته و اعلام برائت می‌کنند.»
نصرالله ترابی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، در پاسخ به سئوالی در مورد اظهارات سردار جعفری مبنی بر کشته شدن 29نفر در حوادث پس از انتخابات که حدود 20 نفر از آنها بسیجی بوده‌اند، گفت:« با توجه به این آماری که می‌گویند پس چرا ما هیچ مراسمی ندیدیم که برای آنها بگیرند؟»
وی ادامه داد:« هروقت اسم رسمی دادند، قابل صحبت است اما چیزی که تاکنون ما دیدیم یک نفربسیجی بیشتر نبود که برایش مراسم گرفتند.»
نماینده شهرکرد با بیان اینکه اگر سردار جعفری اسمی در اختیار دارند اعلام کنند، گفت:«در این صورت حتما صدا و سیما دنبالش می‌رود.»
عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس تصریح کرد:«به نظر می‌آید با اظهارات مقام‌معظم رهبری که گفتند باید با عوامل جنایت برخورد شود، در حال حاضر برخی که در حوادث دخیل بوده‌اند در حال فرار رو به جلو هستند.»
وی ادامه داد:«اگر قرار باشد با جنایات بعد از انتخابات برخورد شود، مطمئنا موضوع گسترش پیدا می‌کند و فقط در رده‌های پایین نمی‌ماند.»
ترابی تصریح کرد:« در این شرایط شاید دستگاه‌ها از خودشان اعلام برائت کنند و به سمتی بروند که بخواهند فرار به جلو داشته باشند.»
عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس در پاسخ به سئوال دیگری مبنی بر اظهارات یکی از اعضای کمیته ویژه مجلس برای پیگیری وضعیت بازداشتگاه‌ها که عنوان کرده دادگاه متهمان کهریزک غیر علنی خواهد بود، گفت:«تشخیص این موضوع با دادگاه است.»
وی خاطر نشان کرد:«اگر نتیجه تحقیقات بازداشتگاه کهریزک به شکلی باشد که به منافع ملی برخورد نکند دادگاه علنی است اما اگر به نوعی باشد که افراد اسامی که نباید اسمشان مطرح شود و بردن اسمشان به نظام لطمه بزند یا اسرار نظام فاش بشود در غیر این صورت علنی نمی‌شود.»
گزارشی از رایزنی‌های فشرده دولتی‌ها با مجلسی‌ها
جزئیات جدید از لابی‌های سخیف با نمایندگان

پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، اعظم ویسمه: لابی‌ها و رایزنی‌های گسترده نمایندگان دولت احمدی‌نژاد برای کسب رای اعتماد وزرای پیشنهادی به مجلس به قدری فشرده و سنگین شده که از حد متعارف خارج و به پیشنهادات «سخیف» به نمایندگان رسیده است..
ضیافت‌ها و مهمانی‌های شبانه احمدی‌نژاد برای نمایندگان از ابتدای ماه مبارک رمضان و به بهانه سفره‌های افطاری با هدف رایزنی برای کسب رای اعتماد برای وزرا برپا شد.
به گفته برخی از نمایندگان این مهمانی‌ها و جلسات چند و گاه تک نفره نمایندگان با شخص احمدی‌نژاد در روزهای اخیر که کار بررسی کابینه در پارلمان آغاز شده فشرده‌تر گردیده است.
رایزنی‌های گسترده حامیان و نمایندگان احمدی‌نژاد در صحن علنی مجلس نیز به صورت فشرده پیگیری می‌شود، به نحوی که برخی از نمایندگان نگران هستند این لابی‌های سنگین و فشرده بر روند طبيعي کسب رای اعتماد برای همه وزرا تاثير منفي بگذارد.
محمود احمدی‌نژاد بدون آنکه اشاره‌ای به حوادث پس از انتخابات داشته باشد در سخنرانی خود در نمازجمعه و پس از آن در صحن علنی مجلس و پيش از بررسی صلاحيت وزرای پيشنهادی، بارها اعلام کرد در شرایط فعلی مصلحت بر آن است که مجلس به او اعتماد کرده و به وزرای پیشنهادی او رای دهد.
اما علی مطهری نماینده تهران و چهره شاخص اصولگرایان اولین نماینده‌ای بود که روز گذشته در بیان دلایل مخالفت خود با کابینه به پیشنهادات سخیف برخی وزرا به نمایندگان اشاره و از این موضوع به شدت انتقاد کرد.
مطهری گفت:«برخی وزیران پیشنهادی برای کسب رای اعتماد دست به کارهای سخیفی از جمله کادو دادن و برگزاری مهمانی‌های غیر معمول و تحمیل لابی‌های زشت بر نمایندگان محترم زده‌اند.»
وی سپس گفت:«آقای نیکزاد وزیر پیشنهادی مسکن در آستانه رای اعتماد مجلس به فکر تخصیص اعتبار برای مرمت و بازسازی و یا تجهیز مساجد روستاهای دارای دهداری با نظر مقاماتی از جمله نمایندگان مجلس افتاد. این عبور از پایه اخلاق، اینگونه وزیران پیشنهادی را متزلزل می‌کند. از نظر ما نمایندگان کسانی که اصرار بر وزارت دارند و می‌خواهند از هر راهی ولو نامشروع رای اعتماد مجلس را کسب کنند شایستگی این منصب را ندارند.»
از سوی دیگر احمد توکلی دیگر نماینده شاخص اصولگرایان نیز با انتقاد از مهمانی‌های افطار دولت و دعوت از نمایندگان گفت:« آیا مشكلی پیش می‌آمد كه رییس جمهور و وزرای پیشنهادی بخشی از وقتی را كه این روزها در افطاری‌ها یا جلسات مختلف برای جا انداختن تصمیم با نمایندگان صرف می‌كنند، پیش از تصمیم و یا پذیرش پیشنهاد با كمیسیون‌ها یا فراكسیون‌ها می‌گذراندند؟»
توکلی همچنین گفت:«افرادی كه بدون ارزیابی واكنش نمایندگان و دانستن حساسیت‌های آنان پیشنهاد وزارت را از رئیس جمهور می‌پذیرند، آشكار است كه چگونه تعامل خواهند كرد؛ یا بی‌اعتنایی یا سعی در تطمیع.»
این اظهارات نمایندگان در حالی مطرح شد که هیات رییسه مجلس در روزهای گذشته در اقدامی بدون سابقه با ارسال پیامک به نمایندگان از آنها خواست دراین جلسات افطاری و مهمانی‌های شبانه شرکت نکنند.
امروز در راهروهای پارلمان شنیده شد در جلسه افطاری که به میزبانی دولت در باشگاه وزارت کار(پارک‌وی) با دعوت از جمعی از نمایندگان و البته به منظور لابی برای کسب رای اعتماد برای وزرای کابینه دهم برگزار شده در پایان ضیافت کارتون‌هایی در ماشین نمایندگان قرار داده شده که برخی گمانه‌زنی‌ها حاکی از آن است که در این کارتون‌ها لپ‌تاب قرار داشته که برخی نمایندگان به شدت پیگیر صحت و سقم این قضیه بودند.
البته، این جلسه با استقبال سرد نمایندگان مواجه شده و آنطور که شنیده شده بیش از بیست نماینده نیز در این مهمانی پارک‌وی شرکت نکردند.
با این حال لابی‌ها و رایزنی‌های حامیان احمدی‌نژاد در پارلمان به شکل نفس‌گیر ادامه دارد و رایزنی‌ها حتي به حد جلسات انفرادی برخی از نمایندگان با شخص احمدی‌نژاد کشیده شده است.
به گزارش پارلمان‌نیوز، در این میان شنیده شد اسفندیار رحیم مشایی ضمن تماس با برخی از نمایندگان فراکسیون خط امام(ره) و دعوت از آنها پیشنهاد جلسه با احمدی‌نژاد را مطرح کرده که این دعوت‌ها با پاسخ منفی این نمایندگان مواجه و به پس از رای اعتماد موكول شده است.
سابقه این گونه رایزنی‌ها توسط دولت به جلسه استیضاح علی کردان در ابتدای مجلس هشتم بر می‌گردد.
در آن زمان عوض حیدرپور نماینده شهرضا افشا کرد که معاون محمدرضا رحیمی، معاون پارلمانی احمدی‌نژاد برای آنکه امضای نمایندگان از طرح استیضاح کردان را پس بگیرد، پیشنهاد پرداخت چک‌ پول 5 میلیون تومان را مطرح کرده است. با افشای این موضوع برای اولین‌بار در تاریخ پارلمان بعد از نظام جمهوری اسلامی، نماینده دولت به دلیل پیشنهاد رشوه از مجلس اخراج شد.
جلسات لابی و رایزنی به خصوص در دوران معرفی وزرا در تمامی مجالس متعارف بوده است، اما اینکه رییس دولتی شخصا وارد مذاکره با فرد فرد نمایندگان شده و یا مهمانی و ضیافت‌های شبانه به بهانه افطاری بر پا شود تقریبا بی‌سابقه بوده است.
به نظر می‌رسد دولت دهم كه پرونده مفتوح حوادث پس از انتخابات که منجر به بازداشت چهره‌های سیاسی، حوادث بازداشتگاه کهریزک، کوی دانشگاه و کشته شدن تعدادی از شهروندان را پيش رو دارد، اکنون تمام تلاش خود را به کار گرفته تا با اخذ راي اعتماد براي وزرای پیشنهادی ، با چالش ديگري روبرو نشود. در این میان باید دید تا چه حد منافع ملی بر مصالح و خواسته‌های فردی ارجح است.

نامه برادرزاده عبدالله مومنی به رهبر نظام:

آرزوی دیدار چهره پدر شهیدم به رهایی عموی اسیرم بدل شده است
در پی گذشت 75 روز از بازداشت عبدالله مومنی و 25 روز بی خبری مطلق از وضعیت وی، رقیه مومنی فرزند شهید احمد علی مومنی و دختر خوانده عبدالله مومنی در نامه سرگشاده‌ای خطاب به آیت الله علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی، ضمن تشریح وضعیت عموی خود خواهان آزادی او از زندان شده است.
متن نامه فرزند شهید مومنی بدین شرح است:
حضرت آیت الله خامنه‌ایرهبر معظم انقلاب با سلام و تحیت
بسیار خرسندم که فرزند و وارث پدری هستم که در قهقهه مستانه‌اش به تمام ظواهر دلفریب دنیای فانی، مرا در اوان طفولیت و بدون آنکه بتوانم تصویرش را در ذهنم مجسم نمایم در دامان مادری ماتم زده رها کرد و در راه دفاع از کیان این مرز و بوم، بزرگ‌ترین سرمایه‌اش را در جهان هستی که جانش بود، تقدیم این امت شایسته ساخت و دعوت حق را لبیک گفت. لیک دریغ از آنکه پس از سال‌ها انتظار نه تنها نتوانستم تصویر رویایی صورتش را با چهره واقعی او تطبیق دهم، بلکه پلاکی فلزی همراه مقداری از خاک جبهه و استخوان‌های بازمانده از تن لطیفش نتوانست تسلایم دهد. شب‌ها و روزها با آرزوی دیدن چهره واقعی اش می‌زیستم و عجیب آنکه این رویا مرا به آینده امیدوار می‌کرد.
در کوران این امید سازنده ولی مبهم، به تنهایی خویش و حوادث آینده می‌اندیشیدم که ناگهان دست محبت عمویم عبدالله مومنی را بر سر خود و مادر داغدارم احساس کردم، کسی که در آن هنگام 17 سال بیشتر از عمرش نگذشته بود و فقط بخاطر جلب رضایت پدر و مادرش که پیرانی دل شکسته بودند و خواسته آنها سرپرستی از من بود، به این وصلت رضایت داده بود و این مسوولیت خطیر را به دوش کشید.
آن روزها که کودکی بیش نبودم گمان می‌کردم این احساس مسوولیت برخاسته از عقلانیت نبوده و ممکن است بعدا موجب اشکال گردد. اما هر چه پیش‌تر می‌رفتم این احساس مسوولیت را بیشتر در چهره‌اش می‌دیدم، احساس مسوولیت نه تنها نسبت به من و مادر بلاکشم که نسبت به جامعه و آزادی‌های مشروع مبتنی بر خواست جمعی مردم روز به روز در او بیشتر می‌شد و من نه تنها هراسم به امید تبدیل شد بلکه به وجود چنین سرپرستی توانمند و لبریز از محبت به خود می‌بالیدم.
بارها از زبان حضرتعالی شنیده بودم که فعالیت‌های دانشجویی در زمینه‌های مختلف علمی و سیاسی را نه تنها مفید می‌دانید بلکه لعنت می‌فرستید بر کسانی که نمی‌خواهند دانشگاه سیاسی باشد، خصوصا در زمینه توصیه به گرم کردن تنور انتخابات و فعالیت در این زمینه نصایح شما را به خاطر دارم. اما برای ما خانواده عبدالله مومنی مایه تعجب است که عمویم روزی به خاطر تحریم انتخابات و نقد قدرت و دوری از آن زندانی و محاکمه می‌شود و امروز به جرم مشارکت فعال در انتخابات زندانی است.
رهبر انقلاب!تعجب من زمانی بیشتر شد که در ملاقات مورخه 14 مرداد گذشته با وی در محوطه زندان اوین وضعیت روحی او را چنان نابسامان دیدم که تکرار آن صحنه در آینده مرا وحشت زده خواهد نمود. عمویم عبدالله مومنی قادر به تکلم نبود و تعادل خود را کاملا از دست داده بود. از آن روز آرزوی دیدار دوباره پدر شهیدم به آرزوی خلاصی و رهایی عموی اسیرم «عبدالله» از این وضع تبدیل شده است.
مایلم بدانم آیا با گذشت بیش از 75 روز حبس انفرادی و گذران عمر در سلولی که به قبر شبیه‌تر است تا زندان، هنوز زمان بازجویی و تحقیقات مقدماتی تمام نشده است؟ و بدتر از این آیا سزاوار است که بخاطر مصاحبه با روزنامه و بیان وضعیت نابسامان وی، اعضای خانواده حتی از تماس تلفنی او محروم شوند؟
رهبر انقلاب!اینک توقع من به عنوان فرزند و تنها یادگار آن شهید و آرزوی مادرم به عنوان همسر شهید و کسی که عمو و پسردایی خود را تقدیم اسلام و انقلاب کرده است و دیگر برادران عبدالله مومنی که خود عمری را در جبهه‌های جنگ سپری نموده‌اند این است که شاهد آزادی ایشان از زندان و پایان دادن به این کابوس باشیم. بدیهی است کماکان اعتلا و سربلندی ایران اسلامی آرزوی دیرینه ما است.
با احترامرقیه مومنیفرزند شهید احمد علی مومنی
رونوشت:
ریاست محترم قوه قضاییه حضرت آیت الله لاریجانی جهت صدور دستور شایستهریاست محترم مجلس شورای اسلامی جناب قای دکتر لاریجانی جهت استحضار و اقدام لازمریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام حضرت آیت الله‌هاشمی رفسنجانی جهت استحضار و اقدام لازم
برای سعیده، یادگار شهیدی که شهید شد
رضا تنها

گفته‌اند و بارها شنیده‌ایم که شهیدان راه میهن جان خود دادند تا ملت ایران در آزادی بمانند و به دور از تعرضات دشمن به زندگی بپردازند. بسیار شنیده‌ایم که اگر عراقی‌ها و آمریکایی‌ها امروز اینجا بودند، چه بر سر نوامیس‌مان می‌آمد. امروز دوران صلح است و نه آمریکایی ها در تهران بر صدر امورند و نه عراقی ها روی کار. شهیدان رفتند و حکومتی را بازتولید نمودند تا شاید پاسدار راهی باشد که با خونشان آبیاریی شده بود.
پدر سعیده ناموس خود را به حکومت اسلامی سپرد و رفت. او که در راه حفظ همین مردم جانبازی کرده بود و از خون خود مایه گذاشته بود، دو سال پیش این ظلمتکده را ترک کرد و رفت و سعیده ماند و خانواده‌ای که باید زندگی می‌کرد. شرایط بحرانی کشور اقتضا می‌کرد که فردی دیگر سکان این کشتی رو به غرق را در دست گیرد؛ تا دوران دروغ جای خود را به صداقت دهد، تا رونقی در کار افتد.
اما چه شد؟ پدر رفت و کسانی که از صدقه سر خون شهدا مانده بودند، دختر او را به خاطر بیان حقیقت و کوشش در راستای اصلاح امور، به فجیع‌ترین وضعی کشتند؛ شاید کاری که اگر آمریکا بود، نمی‌کرد. سعیده تنها الله اکبر گفته بود و راه مسلمانان صدر اسلام را پوییده بود و در مقابل ظلم سکوت نکرده بود. سعیده راه پدر را رفته بود تا جاهلان و نااهلان به دورغ و دشنه حکومت‌ورزی نکنند و دولت امید که منتخب ملت بود، روی کار آید. اما متجاوزان صد بتر از بیگانگان بودند و خون پاک دختر شهید را نتوانستند تحمل کنند و ریختندش. به راستی که اوج پاکی سعیده، ژرفای کثیف دژخیمان حکومتی را نشان می‌دهد؛ دژخیمانی که روی بیگانه را سفید کردند و اینچنین بود که یادگار شهید، شهید شد.
پروژه تجاوز به پسران و دختران این مرز و بوم خبر از روند خطرناکی می‌دهد؛ خبر از پیشینه‌ای کثیف که به پرورش موجوداتی پرداخته است که به سختی می‌توان نام انسان بر روی آنها نهاد. جریانی که خود را در نفی بدی اوضاع، تورم، ناکارآمدی از زبان احمدی‌نژاد نشان می‌داد. این نماینده‌ی به ظاهر مؤدب و در باطن خونخوار، نماینده‌ی جریانی است که برای ماندن در قدرت تجاوز می‌کند، شکنجه می‌کند، و به‌رغم مثلا افشاگری‌های رهبر و دستوراتش برای پیگیری، می‌پاید و به احدی اجازه‌ی اعتراض نمی‌دهد. او تنها دشنه را می‌شناسد و در روز روشن، دشنه‌ای را که در دستان خون‌آلودش است، انکار کند.
سعیده که تنها یادگار پدر شهیدش بود، امروز شهید شده است؛ و چه شهید جاویدی. زنی که سکوت شب را با الله اکبر شکست تا شب‌اندیشان حیاتش را به چه وضعی بستانند؛ و امروز آنچه بر جا مانده است، جاودانگی اوست که پدرش را به یاد می‌آورد.
راه سعیده و سهراب و ندا و دیگران پاینده است و در این راه، خون چرکین ظالمان تقاص خواهد داد. آمین.

pic3

حرکات قابل تقدیر در ورزشگاه‌ها;

pic2




pic1


اطلاعیه شورای دفاع از حق تحصیل
"شورا آزاد کردن این دانشجویان را به صلاح مسئولان و حفظ حیثیت نظام می داند، چرا که این دانشجویان نه اطلاعات پنهانی دارند که به درد بازجوها بخورد، نه علی‏رغم فشارها اتهامات بی‏اساس آن‏ها را قبول می‏کنند و نه اگر مجبور به پذیرش آن‏ها شوند، ملت آن‏ها را قبول می‏کند. نباید نیازی به گفتن باشد که اعتراف‏گیری دیگر شیوه‏ای قدیمی و نخ‏نما شده که مثال آب در هاون کوبیدن است."
به گزارش موج سبز آزادی، "شورای دفاع از حق تحصیل" برای رهایی دانشجویان محروم از تحصیل، اطلاعیه‏ای به شرح زیر صادر کرده‏است:
دانشجویان گرامی و مردم بیدار ایران زمین
نزدیک به سه ماه است که گروهی از دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل زندانی اند. همان دانشجویانی که وجودشان بارها از سوی مقامات دولت نهم انکار شده و همچنان نیز می شود.
گویا مسئولان، از این دانشجویان که ستمکارانه حق تحصیل شان سلب شده است، انتظار داشته اند که پس از ادعاهای رییس جمهور در انکار وجود دانشجویان ستاره دار در مناظره های تلویزیونی، با سکوت خود بر این ادعاها مهر تأیید بزنند و حال که این گونه نشده و دانشجویان ستاره دار مظلومیت خود را فریاد زده اند، بازداشت می شوند.
اینک دانشجویان محروم از تحصیل به خاطر حق طلبی، مبارزه با دروغگویی و تزویر و درخواست برابری در برخورداری از حقِ انسانیِ تحصیل، زندانی، تهدید، شکنجه و مجازات می شوند. بنا بر اطلاعات رسیده، دوستان ما در زندان برای اعتراف به همکاری با «سازمان منافقین» و «خط گرفتن از خارج» به شدت تحت فشارند.
این اتهام ها که زاییدۀ ذهن های بیمار و تخیلات گمراه است در برخی نشریات حامی دولت مطرح شده و در کیفرخواست دادگاه رسیدگی به اعتراضات پس از انتخابات نیز تکرار گردیده است. بی اساس بودن این اتهامات روشن تر از آفتاب است و همگان می دانند که این اتهام زنی ها و محاکمه ها تلاشی هایی اند برای خفه کردن صدای دانشجویان ستاره دار.
«شورای دفاع از حق تحصیل»، آزادی دانشجویان محروم از تحصیل: علیرضا خوشبخت، زهرا توحیدی و حسام سلامت را پس از دو ماه اسارت به خانواده ها و دوستان ایشان تبریک گفته و در ادامه آزادی دیگر دانشجویان محروم از تحصیل: سید ضیاالدین نبوی، مجید دری، شیوا نظرآهاری و پیمان عارف و همچنین کیوان صمیمی -فعال حق تحصیل- را قاطعانه از مسئولان خواستار است.
شورا آزاد کردن این دانشجویان را به صلاح مسئولان و حفظ حیثیت نظام می داند چرا که این دانشجویان نه اطلاعات پنهانی دارند که به درد بازجوها بخورد، نه علی رغم فشارها اتهامات بی اساس آنها را قبول می کنند و نه اگر مجبور به پذیرش آن ها شوند، ملت آنها را قبول می کنند. نباید نیازی به گفتن باشد که اعتراف گیری دیگر شیوه ای قدیمی و نخ نما شده و مثال آب در هاون کوبیدن است.
امید که درخواب ماندگان نیز به زودی به جماعت هشیاران بپیوندند.
شورای دفاع از حق تحصیل - 9 شهریور
ارزیابی استراتژی کودتاچیان برای مهار اعتراضات دانشجویی در دانشگاه‌ها
زمینه‌چینی دولت کودتا برای انقلاب فرهنگی دوم

وقتی سخنان چند روز پیش آیت‌الله خامنه‌ای در جمع دانشجویان دستچین شده را می‌شنویم که از لزوم فعال بودن طیف خاص دانشجویان علیه تحرکات دشمن صحبت می‌کند، یا سخنان یکشنبه شب وی در ابراز نگرانی از تحصیل دو میلیون دانشجو در رشته‌های علوم انسانی! را می‌شنویم و یا کیهان دوشنبه را می‌خوانیم که از «تصرف دانشگاه‌های مادر» توسط دشمنان می‌نویسد و این را در کنار پیشنهاد یک متقلب برای وزارت علوم می‌گذاریم، بوی توطئه‌ی شوم کودتاچیان و تدارک کاریکاتوری از یک «انقلاب فرهنگی» علیه دانشگاه و دانشجو به مشاممان می‌رسد. برنامه‌ی دولت کودتا برای دانشگاه چیست؟
از چند هفته پیش و با توجه به سیری که دانشگاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم طی کرد و به عنوان بخشی از بدنه‌ی فعال جامعه وارد عرصه شد، و در پی حضور کنشگرانه‌ی دانشجویان در اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی اخیر که منجر به تقدیم شهدایی به جنبش راه سبز امید شد، این ذهنیت به طور جدی در بین فعالان سیاسی، مقامات و مسئولان نظام، نیروهای امنیتی و مدیران دانشگاه شکل گرفته که مقارن با آغاز سال تحصیلی جدید در مهرماه، اعتراضات دامنه‌داری در دانشگاه‌ها شکل خواهد گرفت. بسیار دور از ذهن می نماید که دانشجویان در مهرماه منفعلانه با رخدادهای اخیر برخورد کنند؛ به ویژه آنکه مواجهه‌ی دانشگاه با دولت کودتایی که دولت ملی، محبوب و مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرده، و به شهادت سه آذر اهورایی انجامید، به شکل عمیقی در حافظه‌ی تاریخی دانشجویان ریشه دوانده است و ناخودآگاه دانشگاه گره خورده با مقاومت در برابر کودتاست.
طبعاً، نوع طرح اعتراضات دانشجویی و سازماندهی آن، دغدغه‌ای پیش روی فعالان جنبش سبز، و مواجهه با اعتراضات دانشجویی و کنترل گستره‌ی آن در سطح دانشگاه و جلوگیری از نفوذ آن به جامعه، مساله‌ی هراس‌انگیز این روزها برای کودتاگران است. در یک سو، بدنه و گرایش عمومی دانشجویان قرار دارند که دلبسته‌ی راه سبز امیدند و در عین حال به حدی از بلوغ و آگاهی رسیده‌اند که از هم‌اکنون دغدغه‌ی آن را داشته باشند که اعتراضات خود به کشتار مردم و دانشجویان، هتک حرمت دانشگاه (حمله به کوی دانشگاه و دانشگاه‌های تهران، اصفهان، شیراز، خوابگاه دانشگاه امیرکبیر و ...) را چگونه ساماندهی نمایند که کودتاگران نتوانند این اعتراضات را به مسیر دلخواه خود که غایت آن ایجاد انفعال مجدد در بین دانشجویان است، هدایت کنند و دانشجویان بتوانند با کمترین هزینه‌ی ممکن به شکل مسالمت‌آمیز و مدنی به خونخواهی یاران دبستانی خود بپردازند.
در مقابل اما، کودتاگران به شدت از خیزش دوباره‌ی دانشگاه و بروز التهاب در فضای دانشگاه و سرایت آن به عرصه‌ی جامعه نگران‌اند و این نگرانی سبب‌ساز موضع‌گیری‌های متناقض و شتابزده از سوی آنان شده است. در حالی که هفته‌ی گذشته، مقام رهبری برای نخستین و طی عقب نشینی‌ای آشکار از وقوع «تخلفات و جنایت‌هایی» در جریان حوادث پس از انتخابات سخن گفت و بر برخورد قاطعانه با مهاجمان به کوی دانشگاه و ضرب و شتم و توهین به دانشجویان در هر مقام و جایگاه سازمانی تاکید کرد، احمدی‌نژاد در موضع‌گیری متفاوتی، با انتساب حمله‌ به کوی دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان و همچنین بازداشتگاه کهریزک به عوامل برانداز، عمق تناقض و شتابزدگی در ذهن کودتاگران در مواجهه با دانشگاه را نشان داد و البته در عین‌حال بار دیگر پتانسیل بحران‌آفرینی خود را در اعلام مواضع نشان داد.
انتساب حمله به کوی دانشگاه به عوامل برانداز، موضعی نسنجیده در حد «خس و خاشاک» نامیدن بخش وسیعی از مردم و مخالفان در روزهای پس از انتخابات توسط احمدی‌نژاد است؛ چرا که مواضع این‌چنینی موجب جریحه‌دار شدن احساسات طرف مقابل می‌شود و نتیجه‌ی عکس می‌دهد. در حالی که صدور مجوز حمله به کوی دانشگاه توسط شورای تأمین (که نهادی زیرمجموعه وزارت کشور و دولت است) قطعی و غیر قابل خدشه است، و در حالی که تعداد زیادی از دانشجویان در جریان حمله به کوی دانشگاه پس از برخوردهای به شدت خشونت‌آمیز، تحقیرکننده و اهانت‌بار به زیرزمین منفی چهار وزارت کشور منتقل شده‌اند و در آنجا مورد زشت‌ترین و کثیف‌ترین برخوردهای غیرانسانی واقع شده‌اند، انتساب مساله‌ی حمله به کوی دانشگاه به نهادی غیر از وزارت کشور و دولت، چیزی جز توهین به شعور دانشجویان و افکار عمومی است؟ گویا دولت کودتا از ثمرات دروغ‌گویی‌های چهارساله‌ی خود به قدر کافی متنبه نشده که همچنان بر طبل گفتن دروغ‌های بزرگ می‌کوبد.
فارغ از این موضع خام و نسنجیده‌ی احمدی‌نژاد، دو روز پیش شاهد بودیم که فرمانده‌ی سپاه پاسداران راساً اقدام به ارائه‌ی گزارشی از حمله به کوی دانشگاه کرد و در این گزارش ضمن پذیرش همراهی بخشی از نیروهای سپاه (بسیج) با گارد ویژه در حمله به کوی دانشگاه، با تطهیر این نیروها، برخوردهای زشت و غیرانسانی صورت گرفته با دانشجویان را به جریانی سازماندهی‌شده از نیروهای لباس‌شخصی خودسر منتسب کرد که قطعاً مورد برخورد و مجازات قرار خواهند گرفت؛ حتی سردار جعفری از برگزاری قریب‌الوقوع دادگاه برای این نیروهای خودسر نیز خبر داد. فارغ از اینکه این موضع‌گیری فرمانده سپاه نیز خلاف واقع است و دانشجویان حی و حاضرند که شهادت بدهند، این نیروهای خودسر نبودند که دست به برخورد غیرانسانی با آنها زده‌اند، بلکه دقیقاً همان نیروهای قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران (1) بودند که با پشتیبانی لجستیک نیروهای گارد ویژه به جان دانشجویان بی‌پناه یورش بردند، آیا نشانه‌ای آشکارتر از انتقال 46 تن از دانشجویان به منفی چهار وزارت کشور و تداوم شکنجه‌های غیرانسانی در این زندان برای نشان دادن عاملیت نیروهای دولتی و امنیتی در هتک حرمت دانشگاه لازم است؟ با این همه، پذیرش اینکه نیروهای سپاه نیز در جریان حمله به کوی دانشگاه نقش داشته‌اند از سوی فرمانده سپاه، با موضع نسنجیده‌ی رئیس دولت کودتا که حمله به کوی دانشگاه را به کلی به نیروهای برانداز نسبت می‌دهد، تفاوتی آشکار دارد. و علاوه بر این، نفس ارائه‌ی گزارش از سوی شخص فرمانده سپاه (و نه یکی از مقامات رده‌پایین‌تر سپاه) نشان‌دهنده‌ی اهمیت مساله برای مقامات مسئول و هراس جدی آنها از اعتراضات دانشجویی است.
تا اینجای کار، به طرق مختلف تلاش شده که احتمال وقوع اعتراضات دانشجویی تا حد ممکن کاهش یابد؛ برای نمونه اقدامات زیر صورت گرفته است:
- فعال کردن ماشین سرکوب کمیته‌‌های انضباطی در برخی دانشگاه‌ها نظیر دانشگاه مازندران، همدان و علم و صنعت تهران.- صدور احضاریه‌ی دادگاه انقلاب برای تعدادی بالغ بر 14 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در اواخر تیرماه و شایعه صدور احضاریه‌های جدیدی در مردادماه برای حدود 50 نفر از دانشجویان.- تهدید به اخراج برخی دانشجویان فعال و ترویج شایعاتی مبنی بر تهیه‌ی لیستی 100 نفره از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران به عنوان لیست سیاه اخراجی.- گروگان گرفتن برخی دانشجویان فعال در زندان و پرونده‌سازی‌های حیرت‌انگیز برای معلق نگاه داشتن ذهنیت حلقه‌ی فعالان دانشجویی اطراف دانشجویان زندانی.
اقداماتی از این دست البته از قبل محکوم به شکست است و کودتاگران نیز به خوبی بر این مساله واقف‌اند؛ به چند دلیل ساده: نخست اینکه این قبیل روش‌ها در سال‌های گذشته بارها ناکارآمدی خود در تزریق یأس و به خاموشی کشاندن اعتراضات در فضای دانشجویی را به اثبات رسانده‌اند؛ چرا که راهکارهایی از جنس فوق به مثابه‌ی مسکن‌هایی برای مهار زودگذر التهاب هستند و نه رفع درازمدت مدنظر سرکوب‌گران. دوم اینکه کودتاگران تا امروز متوجه شده‌اند که این بار نه با بخش محدود و بریده از بدنه‌ای از دانشجویان فعال، که با عموم دانشجویان روبه‌رو هستند. به جرات می‌توان گفت که در جریان فعالیت پیشاانتخاباتی کوی دانشگاه و همچنین مقاومت دانشجویی در روزهای پس از انتخابات، هیچ یک از فعالان دانشجویی نقش راهبری یا سازماندهی فعالیت‌ها و اعتراضات را نداشتند، بلکه دقیقاً به مانند آنچه در جامعه رخ داد، بدنه‌ی عمومی دانشجویان طی نظم و سازماندهی خودجوش، به فعالیت پرداختند. بنابراین به فرض که با تعداد محدودی از فعالان دانشجویی برخوردهای انضباطی و قضایی صورت گیرد، با بدنه‌ی اکثریت دانشجویان چه خواهند کرد؟
کودتاگران در مواجهه با اعتراضات دانشجویی در آغاز سال تحصیلی جدید، اگر نخواهند واقعیت را بپذیرند که تاکنون همین را نشان داده‌اند، منطقاً دو راه کلی در پیش دارند: یا به نحوی در صدد تحمیل تعطیلی دانشگاه برخواهند آمد تا بدین طریق اصولاً بستر و زمینه‌ی عینی بروز اعتراضات را حذف کنند؛ در حالی که حذف اساساً ممکن نیست و تعطیلی دانشگاه نه تنها موجب مهار اعتراضات و فروکش کردن التهاب نخواهد شد که با تحریک و ایجاد حساسیت در بدنه‌ی کوچک بی‌تفاوت دانشجویی، و پیوستن این جمع به بدنه‌ی عمومی معترض دانشجویی، به گسترش و انباشت بیشتر اعتراضات خواهد انجامید؛ انباشتی که نهایتاً پس از پایان تعطیلی موقت دانشگاه‌ها سرریز خواهد کرد. دوم اینکه، بار دیگر عنان نیروهای امنیتی به نابخردان سپرده شود تا با سرکوب گسترده و احیاناً کشتار دانشجویان فضای رعب و وحشت را برای مدتی طولانی بر دانشگاه حاکم کنند.
هر دو گزینه‌ی اخیر، هزینه‌های هنگفتی برای کودتاگران در پی دارد. تعطیلی دانشگاه‌ها برای هر مدت زمانی‌، نوعی تزریق تشویش و التهاب در ذهنیت جامعه است؛ این سوال برای تک‌تک افراد جامعه مطرح خواهد شد که به چه دلیل دانشگاه‌ها را تعطیل کردند؟ بدین ترتیب تعطیلی دانشگاه‌ها علی‌رغم اینکه به حذف یکی از کانون‌های مقاومت خواهد انجامید، اما با برانگیختن و تحریک حس کنجکاوی مردم، به خودی خود به تزریق تشویش و تأیید این مساله در ذهنیت جامعه می‌انجامد که: «شرایط غیرعادی است».
راهکار دوم به مراتب خطرناک‌تر و هزینه‌زاتر است. سرکوب شدید دانشگاه، هم بر دامنه و عمق اعتراضات می‌افزاید و هم به تداوم مساله‌ی دانشگاه‌ها به شکلی حادتر می‌انجامد. نمونه‌ی روشن این امر، حادثه‌ی 16 آذر 1332 است؛ حتی حمله‌ی مستقیم نیروهای ارتش به محوطه‌ی دانشگاه و کشتار دانشجویان، به خاموشی همیشگی اعتراضات دانشجویی نینجامید، بلکه زمینه را برای شکل‌گیری و رشد جنبش‌های مسلحانه در سطح جامعه که از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی عضوگیری می‌کردند، فراهم آورد و بدین ترتیب موجب زیرزمینی شدن فعالیت‌ها و سرایت آن به سطح جامعه و نظامی شدن فاز مواجهات معترضان و رژیم شد که اینها جملگی از نتایج غیرقابل‌پیش‌بینی برای حاکمیت و حتی نیروهای سیاسی و مبارز بودند. در شرایط کنونی نیز سرکوب دانشگاه، به نتایج و پیامدهای غیرقابل‌پیش‌بینی در درازمدت خواهد انجامید.
سخنان هفته‌ی گذشته مقام رهبری در یک جمع دانشجویی دستچین شده و وابسته، اما راه سومی را ترسیم کرد که هم هزینه‌ها را در برخورد با اعتراضات دانشجویی کاهش می‌دهد و هم در درازمدت موجب تحلیل رفتن توان دانشجویان در تأثیرگذاری پیرامونی خواهد شد. از این راه سوم با عنوان «استراتژی رو در رو قرار دادن دانشجویان» نام برده‌ایم. البته این راه بی‌سابقه یا بدیع نیست، اما به نظر می‌رسد این‌بار به شاهراه کلیدی برای به خاموشی کشاندن دانشگاه بدل شده است. به طور ساده ماجرا از این قرار است که با تحریک و سازماندهی طیفی از نیروهای حامی حاکمیت (و به ویژه طرفداران رهبری و نه الزاماً هواداران دولت کودتا) با این دستاویز که کشور و نظام در خطر است، «منازعه‌ی دانشگاه با دولت» به «منازعه‌ی دانشجو با دانشجو» بدل می‌شود و درگیری‌های مداوم دانشجویان هوادار وضع موجود با دانشجویان معترض در درازمدت به فرسایش و تحلیل رفتن توان معترضان خواهد انجامید. فراموش نباید کرد که در این منازعه، حافظان وضع موجود با انواع اهرم‌های فشار انضباطی و امنیتی و قضایی پشتیبانی می‌شوند. بروز چنین منازعه‌ای در سطح دانشجویی به سادگی سبب خواهد شد که مساله‌ی اصلی که اعتراض به هتک حرمت حریم دانشگاه و ماهیت کودتایی دولت است، با مساله‌ای فرعی و حاشیه‌ای که نزاع دو طرف دانشجویی نمای بیرونی آن است، جایگزین شود.
بدین ترتیب، دانشجویان معترض که اکثریت بدنه‌ی دانشجویی را شکل می‌دهند، باید به دقت این مساله را مد نظر داشته باشند که منازعه‌ی اصلی آنها نه با بسیج دانشجویی و نه با طرفداران دانشجویی وضع موجود است و باید از افتادن در دام سناریوی طراحی‌شده برای تحلیل بردن توان اعتراضی دانشگاه به شدت بپرهیزند. در این راستا اتکا به برخی مشترکات دانشجویی می‌تواند راهگشا باشد. نباید فراموش کرد طیف نیروهای دانشجویی حافظ وضع موجود (از جمله حتی اعضای بسیج دانشجویی) در نهایت امر دانشجو هستند و چه بسا بتوان با آنها از موضع منافع مشترک صنفی و مهمتر از آن آرمان‌های مشترک اسلامی و انسانی به تفاهم حداقلی رسید یا لااقل از منازعه با آنها احتراز کرد.
یکی از روش‌های مؤثر در این راستا، سخن گفتن با زبان فطرت و انسانیت با این دانشجویان است. در هر صورت هیچ انسان منصف و آزاده‌ای از جنایاتی که بعد از انتخابات صورت گرفته، ابراز خشنودی و رضایت نمی‌کند. گفته می‌شود محسن روح الامینی که در زمره‌ی شهدای دانشجویی اعتراضات اخیر است، به لحاظ فکری نزدیک به طیفی از دانشجویان بسیجی بوده است. در جریان حمله به کوی دانشگاه نیز چند تن از دانشجویان بسیجی در زمره‌ی دانشجویان بازداشتی بودند که حتی یکی از آنها در بین شکنجه‌شدگان منفی چهار وزارت کشور نیز بود. باید از دانشجویان بسیجی پرسید که چگونه حاضرند در قبال ریخته شدن خون امثال روح الامینی‌ها سکوت کنند؟ چگونه حاضرند در قبال شکنجه‌ی دانشجویان در وزارت کشور که باید مأمن مردم باشد نه شکنجه‌گاه آنها، بی‌تفاوت باشند یا بدتر اینکه از این قضایا دفاع کنند؟
سناریوپردازان از هم‌اکنون تمهید ویژه‌ای برای بی‌اثر کردن برانگیختن ندای فطری دانشجویان حامی وضع موجود نیز اندیشیده‌اند و اعلام این مساله که دادگاه رسیدگی به تهاجم نیروهای خودسر به کوی دانشگاه به زودی برگزار خواهد شد، بی‌شک برای فراهم آوردن این توجیه بوده است که نیازی به اعتراض دانشجویان نیست و حکومت خود به مجازات خاطیان خواهد پرداخت. اما مساله این بار به این سادگی نیست. این بار، وزارت کشور راساً دستور حمله به کوی دانشگاه را صادر کرده و حتی زیرزمین خود را به شکنجه‌گاه دانشجویان بدل کرده است. آیا اکنون با انتساب این جنایات به نیروهای خودسر می‌توان از نقش وزیر کشور و دولت در بروز این جنایات چشم‌پوشی کرد؟ این سؤالی بی‌جواب است.
از سوی دیگر، در مواجهه با دانشجویان حامی وضع موجود، باید تفاوت ماهوی دولت نهم و دولت دهم را یادآوری کرد؛ گرچه در رأس هر دو دولت، محمود احمدی‌نژاد قرار داشته و دارد، اما این تشابه نباید موجب شود که ماهیت کودتایی دولت دهم فراموش شود. دولت نهم با وجود حرف و حدیث‌های فراوان درباره‌ی سلامت انتخابات در دور نخست و دخالت نیروهای نظامی در دور دوم به نفع احمدی‌نژاد، در نهایت امر برآمده از رأی مردم بود. اما دولت دهم با تقلب آشکار بر سر کار آمده و پایه‌های خود را بر خون بی‌گناهان بنا نهاده است. بنابراین باید از دانشجویان حافظ وضع موجود خواست که به دقت بر این مساله تأمل کنند که چنانچه دولت دهم دولتی قانونی و برآمده از رأی مردم بود، آیا لزومی به برخورد خشونت‌آمیز با اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم و سرکوب آنها داشت؟ آیا به جای پاسخگویی به ابهامات متعدد پیرامون سلامت انتخابات و اجرای پیشنهادات حداقلی نظیر تطابق ته‌برگ‌های تعرفه‌های رأی با اطلاعات ثبتی کشور، لزومی داشت که سوال ساده‌ی مردم (رأی من کجاست) با باتوم و گاز اشک‌آور و اسلحه پاسخ داده شود؟
اینها مسائلی است که در یک چارچوب گفت‌وگویی با دانشجویان اقلیت حافظ وضع موجود می‌توان مدنظر قرار داد. اما مساله‌ی اصلی، نه نفس گفت‌وگو با این دانشجویان که پرهیز از هرگونه ورود به میدان منازعه با آنان است. دانشجویان هرگز نباید اجازه دهند که نزاعشان با دولت به نزاعی درون دانشگاه تبدیل شود. دعوا با بیرون است، نه با درون دانشگاه.
------------------------------------
(1) الیاس نادران، نماینده‌ی مجلس، در روز 13 مرداد در گفت‌وگویی با سایت خبرآنلاین پیرامون نقش قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران در حمله به کوی دانشگاه می‌گوید: «[در جریان بررسی حوادث کوی] ما جلساتی با آقایان سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی، مسئولان قرارگاه ثارالله و کمیته‌ی مربوط به پیگیری حوادث کوی در خود دانشگاه تهران داشتیم. حتی برای آنکه اشرافمان به موضوع بیشتر شود، با افراد آسیب‌دیده هم دیدار کردیم و سخنان آنها را هم شنیدیم. گزارش نمایندگانی که مسئول بررسی حوادث کوی دانشگاه بودند تقریباً نهایی شده است .... گزارش قرارگاه ثارالله نیز حداقل در دو سطح تهیه خواهد شد که آن هم نزدیک به نهایی شدن است. یک سطح از این گزارش به مقامات عالی کشور داده می‌شود و یک سطح هم برای افکار عمومی و رسانه‌ها تنظیم خواهد شد .... قرارگاه ثارالله تهران مرجعی است که مأموریت دارد راجع به مسائل بعد از انتخابات پیگیر باشد. ما هم در جلساتمان با مسئولان این قرارگاه گفت‌و‌گو کردیم و اطلاعاتی را از آنها گرفتیم.»
بیانیه شماره 5 ستاد 88
"برای ما بسی جای تعجب است که احمدی‏نژادی که بعد از خس و خاشاک خواندن مخالفان خود، با تظاهرات میلیونی آنان به ناگهان از انظار غایب گردید و دیگر حرفی و کلمه‏ای بر زبان نراند، چه شده‏است که دوباره بلبل‏وار به تکرار دروغین مکررات مشغول است و در عین حال در ژستی مزورانه، می‏خواهد که جوانان مورد رافت قرار گیرند."

بسم الله الرحمن ارحیم
افامن الذین مکرو السیئات ان یخسف الله بهم الارض اویاتیهم العذاب من حیث لایشعرونآنان که بر کردار زشت خود مکرها می‏اندیشند، آیا از این بلا ایمنند که خدا ناگاه همه را به زمین فرو برد، یا از جایی که پی‏نبرند عذابی به آنان رسد؟
ما در میثاق با میرحسین، شرافت خود را در گرو گذاشته‏ایم
مردم آزاده کشور عزیزمانمتاسفانه دستگاه قدرت نامشروع دولتی و آدمک های زر و زور و تزویر با برگزاری دوباره دادگاهی زشت و ناپسند، پرده ای دیگر از کودتای مخملین خود را کنار زدند تا پاک ترین فرزندان ایران را به محکمه ای برند که کوس رسوایی آن در نهایت دامان خودشان را فرا خواهد گرفت.
دادگاه فعالان سیاسی اصلاح طلب که تنها گناهشان تلاش در جهت برگزاری هرچه باشکوه تر انتخابات دهم ریاست جمهوری بود با حربه اعترافات ساختگی، داستانی تکراری است که بارها برای بسیاری دیگر تکرار شده است و هربار آنانکه در فضای تنگ و تاریک زندان و محکمه ناعادلان، مجبور می شدند دیکته ای را که برایشان تقریر شده بخوانند، اندک زمانی پس از آنکه از فضای دهشتناک زندان رهایی می یافتند، نه تنها تمام گفته های زندان را نفی می کردند بلکه گاهی اوقات بسیار تند و تیز تر نیز به انتقاد می پرداختند.
توگویی این برنامه دستگاه قضا و نهادهای امنیتی موازی است که به جای آنکه مخالفان را به موافقان تبدیل کنند، تمام هم و غم خود را بر این گذاشته اند که از موافقان نظام و انقلاب، فرزندان بهمن 57 و جنگ هشت ساله و مدیرانی که 30 سال سابقه خدمت برای جمهوری اسلامی دارند، مخالفانی بسازند که علیه نظام خود شورش می کنند. زهی خیال باطل که برچسب آن بر تن اصلاح طلبان راستین، ناجور است و وصله ای است که بر تن ما قرار نخواهد گرفت.
اعترافات ساختگی که از دوستان دربند ما در زندان و بیدادگاه ناعادلان گرفته می شود مادام که شرایط، بر همان اقتضای گذشته زندان باشد و عهد زندان بان همان عهد پیشین قرار گیرد نه مورد قبول ما و نه مورد قبول اکثریت قاطبه مردم آزاده کشورمان است. ما از دوستان و بزرگان اصلاح طلب حمایت می کنیم و ملاک هر فعل و عملی از آنان را گذشته پر افتخار و شفاف آنها در دوران آزادی شان می دانیم.
گذشته ای که از هر دو سعید، حجاریان و شریعتی، پیش از این دیده بودیم و در کلام و قلم عطریان فر و ابطحی نیز سراغ داریم. در عین حال حمایت ما به طور خاص شامل جوانان برومند حاضر در این بیدادگاه فرمایشی، سید شهاب الدین طباطبایی، محمدرضا جلایی پور و حمزه غالبی است که جوانی خود را فدای جمهوریت نظام نمودند. این جوانان برای ما نمادی از انسانهایی مبارز و در عین حال متدین و جوانمرد هستند که هر دوست و دشمنی و حتی رقیبان جوان اصول گرایمان نیز بدان اذعان دارند.
ما اعضای ستاد 88، این گفته رئیس ستاد، شهاب عزیز، که مسئولیت تمام کارهای ستاد را جوانمردانه به عهده گرفته است، مورد قبول نمی دانیم و همانگونه که از روز اول از این برادر عزیزمان آموخته ایم که تمام کارها را با شراکت جمعی و نظر و رای اکثریت می خواست، با تمکین به رای و نظر جمع می گوییم که مسئولیت شهاب همانند مسئولیت تک تک اعضای ستاد است و اگر قرار باشد سهمی از این مسئولیت مستوجب مجازات توسط نااهلان قرار گیرد تمام اعضای ستاد به نسبتی مساوی سهم دارند و حاضرند آن را ادا کنند.
در عین حال ما، اعضای ستاد 88، به تمام فعالیت هایی که در حمایت از رئیس جمهوری دوران اصلاحات، محمد خاتمی و رئیس جمهوری منتخب، میرحسین موسوی، در انتخابات ریاست جمهوری انجام دادیم افتخار می کنیم، ما با خود عهد بسته بودیم که برای دفاع از جمهوریت نظام وارد صحنه شویم و بر این عهد ثابت قدم بودیم و هستیم.
ضمن آنکه شرافت سیاسی خودمان را هیچ گاه با اندک شک و شبهه ای نیز لکه دار نکردیم و حتی حاضر نشدیم کمک های مالی افرادی را که در صداقت آنان اندک شکی وجود داشت بپذیریم. (احتمالن اسناد موارد اینچنینی در دستگاه‏های شنود امنیتی باید موجود باشد) گروهی با این حد توافق تشکیلاتی و تعهد ملی نمی تواند و نباید به گذشته پرافتخار خود نبالد. گذشته ای که سرتاسر و بی اجر و منت در راستای پاسداری از حقوق ملت، انقلاب و ایران عزیز است.
ما، اکثریت اعضای شورای مرکزی و هیات اجرایی ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی (ستاد 88)، در آخرین جلسه ای که به دور از وهم و خیال زندان در شب انتخابات دهم ریاست جمهوری تشکیل داده بودیم هم قسم شدیم که پایاپای میرحسین موسوی در حمایت از او برای دفاع از حق ملت، هیچ تلاش و کوششی را از جانب میرحسین و ملت بی پاسخ نگذاریم و خوشحالیم که رئیس جمهوری منتخب ما در احساس وظیفه ای که نسبت به حقوق ملت دارد تا این حد ثابت قدم و استوار است.
ما این میثاق را دوباره به میرحسین عزیز یادآوری می کنیم و باز هم با او برای دفاع از آرمان هایی که وارد صحنه انتخابات شد بیعت می نماییم و سند تعهد این بیعت را نیز شرافت خود می دانیم که قابل خرید و فروش و معامله نیست. در عین حال ما از اینکه منتسب به خاتمی و حمایت از وی هستیم خدا را شاکریم و از اینکه رئیس جمهوری اصلاحات نیز در حمایت از میرحسین و دفاع از آرمان های انقلاب، از پرداخت هزینه های بسیار و شنیدن ناسزاهای اصحاب قدرت و ارباب نخوت، ابایی ندارد شادمان و خوشنودیم.
در نهایت برای ما بسی افتخار است که مهدی کروبی، که در معرفت و صفای او میان اصلاح طلبان تردیدی وجود ندارد حاضر است در وسط میدان نبردی که اقتدارگرایان تدارک دیده اند صف شکن اردوگاه اصلاح طلبی باشد. برای ما این صفت کروبی که در دیدار با ایشان در اردیبهشت ماه 88 مبین و بارز بود، بیانگر اصلاح طلبی است که علی وار از حقوق قاطبه اعضای ملت دفاع می کند و حاضر نیست آبروی ظاهری خود را که به تظاهر از سوی دیکتاتورمآبان تقدیم می شود، فدای عزت و آبروی واقعی خود نماید. دست مریزاد بر این روحانی اصلاح طلب و شیخ اصلاحات که به واقع شیخوخیت برازنده وی هم هست.
در نهایت هشدار ما، خطاب به کسانی است که این روزها، همچو طوطی نااهل به تکرار صحبت های درگوشی محافلشان در دستگیری و محاکمه خاتمی، موسوی و کروبی می پردازند و به رسم کیهان نویسان از بیان هرگونه ادبیاتی مبتنی بر زشتی و پلشتی به این مردان استوار اصلاح طلبی دریغی ندارند. آنها البته جرات این را ندارند که کوچک ترین آسیبی متوجه رهبران اصلاحات کنند، چون به واقع از نتیجه آن هراسانند و می توانند پیامدهای ناگوار آن را حدس بزنند.
اما بدانند و آگاه باشند که این بزرگان آخرین خط قرمز ما هستند و اگر قرار باشد کوچک ترین آسیبی متوجه آنان شود، عواقب ناگوار این اقدام دامان خودشان را نیز تر خواهد کرد. تکرار عباراتی چون "براندازی سفید و سرخ و سیاه" که یادآور عبارت شاه پیشین ایران در تقبیح "ارتجاع سرخ و سیاه" بود و همچنین شوخی کودکانه اینکه "باید با سران و عوامل اصلی ماجرا برخورد جدی شود" از سوی محمود احمدی نژاد تنها به تندتر شدن آتش اختلاف دامن می زند.
چه، کیست که نداند اگر قرار باشد عناصر اصلی ناامنی مورد برخورد قرار گیرند، این محمود احمدی نژاد و روسای نهادهای مجری و ناظر انتخابات هستند که باید تحت تعقیب باشند. آنها انتخابات را در مسیر تقلب برده، بر ناامنی دامن زده و خون عزیزان بسیاری در پرتو همین ادبیات آقای احمدی نژاد و همفکرانش، همبستر خاک وطن شد.
برای ما بسی جای تعجب است که احمدی نژادی که بعد از خس و خاشاک خواندن مخالفان خود با تظاهرات میلیونی آنان به ناگهان از انظار غایب گردید و دیگر حرفی و کلمه ای بر زبان نراند، چه شده است که دوباره بلبل وار به تکرار دروغین مکررات مشغول است و در عین حال در ژستی مزورانه می خواهد که جوانان مورد رافت قرار گیرند. برای ثبت در تاریخ به او و آنانی که قرار است ما را عفو کنند یادآور می شویم که ما به مرحمت و رافتی که دولت وعده اش را می دهد نیازی نداریم که در مکتب تشیع علوی و انقلاب اسلامی یاد گرفته ایم چگونه حق خود بستانیم و امیدمان به خدایی است که وعده حق داده و ارحم الرحمین. ان وعدا.. الحق.
ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی (ستاد 88

۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

عماد افروغ:
انقلاب مخملی در راه است، اما توسط حجتیه‌ای‌ها
مفهوم حق در جمهوری اسلامی و در اندیشه بنیانگذار آن در یک نگاه دو لایه‌ای چه به اعتبار اسلامیت نظام و چه به اعتبار جمهوریت آن دیده می‌شود. به نظر می‌رسد عده‌ای نگاه تکلیف گرایانه صرف به مردم دارند و با تفسیری متحجرانه و خاص از اسلام و حکومت دینی در واقع تضییع‌کننده حق مردم هستند. من فکر می‌کنم که امام در «منشور روحانیت» خود بهترین تعبیر و تفسیر را از اندیشه متحجرانه به دست دادند. اتفاقا این منشور جزو آخرین مطالب مکتوب امام است و حاصل عمر ایشان هم می‌تواند تلقی شود. کافی است که این منشور را ورق بزنیم تا ببینیم امام چه دل پردردی از دست متحجران و انجمن حجتیه ای‌ها و مدعیان ولایتی دیروز و مدعیان امروز داشتند.
عماد افروغ نماینده مردم تهران در مجلس هفتم و یکی از شناخته شده‌ترین اصولگرایان منتقد دولت است. وی که به دلیل برخورداری از صراحت لهجه خود از دم تیغ تخریب‌ها و توهین‌های برخی روزنامه‌ها در امان نمانده است به دلایلی که برای خودش محفوظ است اصرار دارد که هیچ نامی از احمدی‌نژاد و اطرافیانش حتی در سؤالات مطرح شده هم نباشد.
افروغ که این روزها دغدغه‌اش «برباد رفتن آرمان‌های جمهوری اسلامی است غلبه جریان متحجری که هیچ نسبتی با اندیشه‌های امام ندارد را خطری برای تداوم دموکراسی دینی در ایران می‌داند.»
آقای دکتر افروغ! با توجه به رویدادهایی که شاهد آن هستیم، مثلاً نوع برخورد با اعتراضات مردم و برگزاری دادگاه هاو تخریب چهره‌هایی مانند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی آیا به اعتقاد شما می‌شود ارتباط ارگانیکی بین این حوادث در نظر گرفت؟
بله! من شخصاً معتقد هستم حوادث در این عالم تصادفی نیستندو اراده‌ای در پس آنهاست. بعضی وقت‌ها این اراده به ضمیر خودآگاه افراد وارد شده و افراد به آن آگاه هستند و گاهی هم ممکن است ورودی به ضمیر خودآگاه نداشته باشد و ناخودآگاه عمل کنند. اما ناخودآگاه بودن یک مسئله به معنای تصادفی بودن آن نیست. به نظر می‌رسد چند صباحی است یک سلسله اتفاقاتی در کشور در حال رخ دادن هست که می‌توانیم بگوییم از پیامدهای آن سلسله حوادث و رخدادهایی است که به آنها اشاره کردید یا این حوادث در واقع پیامد منطقی و طبیعی یک چنین تفکر و اراده‌ای است.
یعنی شما معتقدید که این حوادث با هدف خاصی برنامه‌ریزی شده اند؟
من شخصاً معتقد هستم اراده‌ای در پس آنهاست. مسلم است که این اراده در جایی طراحی شده و در جایی تکوین پیدا کرده و ممکن است در ضمیر ناخودآگاه برخی نفوذ کرده باشد و در برخی نفوذ نکرده باشد. ممکن است برخی عاملان بلا اراده این سناریو باشند و برخی هم از طراحان این سناریو باشند. به هر حال یک اندیشه و تفکری در پس این حوادث وجود دارد که باید آن تفکر را فهم کرد.
ممکن است درباره این تفکر بیشتر توضیح بدهید؟
شخصاً معتقد هستم این تفکری است که توجهی به مدیریت سالم و مطلوب جامعه ندارد و همچنین به ضرورت‌ها و واقعیت‌های اداره صحیح جامعه نیز بی‌توجه است. این تفکر به گونه‌ای با اندیشه امام هم فاصله دارد. هرکس که با اندیشه امام و مبانی فقهی و فلسفی آن آشنا باشد متوجه این فاصله‌گیری می‌شود. به نظر می‌رسد در این میان آنچه که مغفول واقع شده حق مردم است. در حالی که همه می‌دانیم که حق مردم در اندیشه سیاسی امام جایگاه بالایی داشت.
مفهوم حق در جمهوری اسلامی و در اندیشه بنیانگذار آن در یک نگاه دو لایه‌ای چه به اعتبار اسلامیت نظام و چه به اعتبار جمهوریت آن دیده می‌شود. به نظر می‌رسد عده‌ای نگاه تکلیف گرایانه صرف به مردم دارند و با تفسیری متحجرانه و خاص از اسلام و حکومت دینی در واقع تضییع‌کننده حق مردم هستند. من فکر می‌کنم که امام در «منشور روحانیت» خود بهترین تعبیر و تفسیر را از اندیشه متحجرانه به دست دادند. اتفاقا این منشور جزو آخرین مطالب مکتوب امام است و حاصل عمر ایشان هم می‌تواند تلقی شود. کافی است که این منشور را ورق بزنیم تا ببینیم امام چه دل پردردی از دست متحجران و انجمن حجتیه ای‌ها و مدعیان ولایتی دیروز و مدعیان امروز داشتند.
یعنی شما معتقدید که تفکر حاکم بر این جریان همان تفکر انجمن حجتیه و قرائتی متحجرانه است؟
معتقدم که این تفکر متحجرانه است. در قالب تفکری است که به مردم و حق آنها چه به اعتبار اسلامیت نظام و چه به اعتبار جمهوریت آن وقعی نمی‌نهد. من یک نگرانی دارم که آن را سال ۸۵ در یکصدمین سال مشروطه بیان کردم و آن نگرانی این است که اگر گروهی بخواهد گروه دیگر را حذف کند ممکن است سرنوشت مشروطه را برای ایران رفم بزند.
در مشروطه روال امر به گونه‌ای شد که سنت گرایان اجتماعی حذف شدند و وقتی کودتا رخ داد این نیروها برای مقابله با آن در صحنه نبودند. من با توجه به تحلیلی که از شرایط جاری کشور دارم همین خطر را به گونه‌ای معکوس پیش‌بینی کردم و آن خطر حذف نوگرایان اجتماعی است. اگر در مشروطه سنت گرایان اجتماعی حذف شده و نوگرایان اجتماعی یکه تاز میدان شدند در اینجا به نظر می‌رسد قرائتی از سنت گرایان و نه همه آنها غلبه پیدا کرده‌اند و به صورت انحصاری کشور را اداره می‌کنند که این امر هم به حذف بخش اعظمی از سنت گرایان خواهد انجامید و هم به حذف نوگرایان اجتماعی.
در نتیجه اگر حادثه‌ای رخ دهد کشور آن قابلیت و فعلیتی که برای مقاومت در برابر این حادثه را باید داشته باشد نخواهد داشت. بر مبنای تحلیل نظری که من از انقلاب اسلامی و مشروطه دارم به لحاظ نظری مشروطه به نوگرایی فلسفی گرایش پیدا کرد اما انقلاب اسلامی با وجود اینکه هم توجه به سنت گرایی فلسفی و هم توجه به نوگرایی فلسفی دارد اما صبغه گرایش آن به سنت گرایی فلسفی پررنگتر است.
این مسئله می‌تواند خطر حذف نوگرایی اجتماعی و به تبع آن حذف نوگرایان اجتماعی را به ارمغان بیاورد. در مجموع من فکر می‌کنم که مردم دارند حذف می‌شوند. حذف مردم از دیدگاه من به معنای حذف پوپولیستی آنها نیست؛ ممکن است گرایش‌های پوپولیستی هم وجود داشته باشد اما مردم متشکل از اقشار، دیدگاه‌ها و سلایق گوناگونی هستند. وقتی که ما می‌گوییم «مردم»، باید به اقشار، سلایق و دیدگاه‌های گوناگون توجه داشته باشیم. باید توجه داشته باشیم که جامعه بدون تکثر بقا ندارد و رو به موت حرکت می‌کند.ما باید حتماً به استقبال تکثر برویم و البته در کنار این تکثر به وحدت هم توجه داشته باشیم. یعنی وحدت و تکثر را باید دو روی یک سکه بدانیم.
بنابراین شما حاکمیت چنین تفکری را عامل وقایع اخیر می‌دانید؟
من در کل تحلیلم این است که اتفاقاتی که رخ داد برمی‌گردد به ظهور و بروز و نمود تفکر متحجرانه‌ای که صرفاً از سر تکلیف به مردم نگاه می‌کند و خودش را متولی اصلی دین و حکومت می‌داند و چندان میانه خوشی هم با مباحث فلسفی و عرفانی و توجه به مصالح روزمره و زمان و مکان در اداره امور ندارد.
این در واقع مسئله جدیدی نیست و همانطور که گفتم امام همواره گوشزد می‌کردند که نکند مردم در حکومت اسلامی فراموش شوند. به همین خاطر امام مفهوم جمهوریت را از باب تأکید مطرح کردند وگرنه اسلام به حق توجه دارد. اما چون امام می‌دانستند قرائت و تفسیری از اسلام ممکن است به این حق نهفته و مستتر در اسلام بی‌توجهی کند مفهوم جمهوری اسلامی را خلق کردند و بدین ترتیب یک پایه مشروعیت نظام را جمهوریت، مقبولیت و رضایت عامه قرار دادند. اما متأسفانه می‌بینیم که جریانی حاکم شده است که بر خلاف این امر هر روز هم هماهنگ‌تر، مجموعه‌ای‌تر و ارگانیک‌تر عمل می‌کند.
نوع برخورد با برخی اعتراضات را چطور ارزیابی می‌کنید؟
حضرت علی (ع) دست کم از منظری که من می‌خواهم با شما صحبت کنم دو الگو را در اختیار ما قرار می‌دهند؛ یکی از منظر سکوت و عدم حضورشان در قدرت که دست به ترور و کودتا نزدند و کاملاً پایبند به بستر‌سازی لازم برای تشکیل حکومت بودند و دیگری زمانی است که ایشان در قدرت بودند که نوع مواجهه ایشان با مخالفان و نگرش ایشان به آزادی برای ما عبرت آموز است.

ایشان هیچ گاه قصاص قبل از جنایت نکرده و هیچ گاه به قیمت سلب آزادی از مردم تلاش نکردند تا مردم را به صلاح و فلاح برسانند. بنابراین ایشان دو نوع الگوی خارج از قدرت بودن و در قدرت بودن را برای ما عرضه کردند. به اعتقاد من نوع برخوردی که ما با اعتراضات کردیم با الگوی علی (ع) تفاوت داشت و هیچ کدام از این برخوردها علوی نبودند. حضرت پیامبر (ص) وقتی که مکه را فتح می‌کند عده‌ای می‌گویند امروز روز انتقام است اما پیامبر می‌گوید امروز روز رحمت است.
من واقعاً برخورد رحمت آمیزی نمی‌بینم و متأسفانه کماکان هم این برخوردهای قهرآمیز ادامه دارد و این هیچ نسبتی با آموزه‌های دینی و الگوی علوی و نبوی و با ضرورت‌های مدیریت صحیح جامعه ندارد. آن هم جامعه‌ای که دارای پیشینه خاص انقلابی است و امروز بیش از هر چیز نیازمند وحدت است.
آقای افروغ! دولت جدید با منصوب کردن برخی افراد اعتراضات گسترده‌ای را ایجاد کرد. نظر شما درباره برخی انتصاب‌ها در دولت که با مخالفت‌های گسترده‌ای هم مواجه بود چیست؟ آیا نگرش و تفکر خاصی پشت آنها وجود دارد؟
تفکری وجود دارد که در تاریخ اسلام هم سابقه داشته و از آن با عناوین متعددی نام برده شده است. در جهان اهل تسنن از آن به عنوان اشعری گری و در جهان تشیع از آن با عنوان اخباریگری یاد می‌شود. نوعی رفتارگرایی، قشری گری، عوام زدگی و نوعی اجتناب از عقلانیت و تفکر را شاهد هستیم.
متأسفانه به گونه‌ای دیگر شاهد بروز و ظهور همان نفرتی هستیم که در تاریخ اسلام نسبت به فلسفه وجود داشته است. نوعی نگاه اطاعت گرایانه و تکلیف گرایانه صرف به مردم و نوعی تمسک به رفتارها و مناسک دینی و نه باورها و جهان‌بینی‌های اصیل دینی را می‌بینیم. متأسفانه می‌بینیم که تصوری از امام زمان (عج) به دست داده می‌شود که از تصورات منصوص و معقول کاملاً به دور است.
در روایات وارده به ما هشدار می‌دهند که کسانی که وقت[برای ظهور] تعیین می‌کنند کاذبند و کسانی که در این قضیه تعجیل می‌کنند هلاکند و فقط کسانی نجات پیدا می‌کنند که آن را به خدا واگذار می‌کنند. اما می‌بینیم که تصور فعلی کاملاً از روایات منصوص به دور است و بیش از آن که به مسئله انتظار به مثابه یک مفهوم عقلانی و فلسفی توجه شود به مثابه حربه‌ای برای توجیه بسیاری از سیاست‌ها و رفتارهای متحجرانه از آن استفاده می‌شود.

اگر مفهوم انتظار به صورت یک مفهوم عقلی و فلسفی به کار گرفته شود باعث بارور شدن عقل‌ها و به فعلیت رسیدن توانمندی‌ها می‌شود اما وقتی به عنوان یک حربه سیاسی برای تفوق سیاست‌های متحجرانه به کار گرفته می‌شود به معنای تعطیلی عقل تلقی شده و آن وقت بیشتر شاهد تجلی مباحث هیجانی و احساسی و رفتاری خواهیم بود.
این مسئله اساسی است که به جای اینکه ما فلسفه ظهور را خوب درک کرده و قابلیت‌های خود را به فعلیت برسانیم با فراموشی قابلیت‌ها و توانمندی‌های عقلی و انسانی خود مدام دستمان را بالا بیاوریم و بگوییم که امام زمان زودتر بیا. ما باید بستر را فراهم کنیم.

بسترسازی یعنی اینکه ابتدا توان خود را فهم کرده و عقلانیت خودمان را بارور کنیم و عقل را اساس برنامه‌ریزی و اعتلای کشور قرار دهیم. وقتی ما از عقل و توانمندی‌های بشری فاصله می‌گیریم و همه چیز را احاله می‌دهیم به امام زمان (عج) حاصلش چیزی است که اصلاً نمی‌شود روی آن برنامه‌ریزی داشت. چطور بگویم فضای فعلی فضای آسانی برای بیان این مسائل نیست.
چه کسی می‌تواند به من بگوید که سهم امام زمان مثلاً ۸۰ درصد یا ۴۰ درصد و یا ۵۰ درصد است؟! چه کسانی می‌توانند بگویند که چون امام زمان حاضر است پس او مسئول تمام زشتی‌ها و پلشتی‌های ما هم هست و همه چیز را به امام زمان نسبت دهد! اینطور نیست. ما خودمان اراده داریم و خودمان هم مسئول زشتی هایمان هستیم. ما باید چنگ بزنیم به آموزه‌هایی که منتسب به ائمه و امام زمان است و از خودمان سلب اراده نکنیم و همه چیز را به جایی که اصلاً قابل سنجش نیست احاله ندهیم.
با وجود اینکه در احادیث ما را برحذر داشته‌اند از اینکه ادعایی داشته باشیم که این ادعا مورد تأیید شرع و عقل نیست با این حال عده‌ای می‌آیند و با تکیه بر احساسات پاک مردم مسائلی را به امام زمان و خودشان نسبت می‌دهند آنچنان که می‌بینیم اعتراض علما را هم برمی‌انگیزد و این جای تقدیر است که این مسئله آنچنان به مسئله عام و مبتلابهی تبدیل شده است که علما هم در خصوص آن موضع می‌گیرند.

بنابراین امروز می‌بینیم تفکری غالب شده است که بر مبنای آن یک سری انتساب‌های بی‌دلیل که من در جایی از آن با عنوان انتظارگرایی‌های نامعقول و بی‌اعتبار یاد کردم انجام می‌گیرد. تصمیماتی گرفته می‌شود که واقعاً به معنای تعطیلی عقل و ذات و جوهره انسانی است و شاهد منتسب کردن بسیاری از رفتارهای ناموجه به جایی هستیم که منشاء امید و تلاش و تفکر و تعقل است.
پیش‌بینی شما از فضای سیاسی کشور در آینده چیست؟ آیا پس از فروکش کردن هیجانات فعلی می‌توان شاهد ازسرگیری فعالیت‌های سیاسی به شکل معمول بود؟
به این سؤال بایستی مشروط پاسخ داد. اگر از شرایط فعلی درس عبرت بگیریم و این شرایط را آسیب‌شناسی کرده و بتوانیم فهم دقیقی از مسائل ارائه کنیم می‌توانیم با استفاده از جوهره انقلاب اسلامی و با توجه به آموزه‌های دینی و فلسفی تشیع، فضا را تغییر داده و به سمت عقلانیت بیشتر و مدیریت بهتر و استقبال از تکثر دیدگاه‌ها و فهم جمهوری اسلامی و ملزومات و سازو کارهای آن پیش ببریم.
اما اگر همین روند بخواهد ادامه پیدا کند و ما امنیت گرایانه و مصلحت گرایانه برخورد کرده و با فرافکنی به جاهای مختلف بخواهیم مسئله را مدیریت کنیم من آینده بدی را پیش‌بینی می‌کنم. البته علائمی دال بر اینکه عده‌ای به فهم دقیق انقلاب و فهم فلسفی و عرفانی از آن بازگشت کرده‌اند دیده می‌شود. این بازگشت می‌تواند مبارک باشد.
به اعتقاد من در این میان علما نقش اساسی دارند. علمایی که در پیدایش انقلاب اسلامی نقش داشته‌اند می‌توانند در نظریه پردازی آن نقش فعال‌تری ایفا کنند و زنگ خطر را به صدا درآورند. شرایطی که در مدت اخیر شاهد آن بودیم شرایط مطلوبی نبود. ما تاکنون انقلاب مخملی نداشتیم اما اگر بخواهیم همچنان مسائل را امنیت گرایانه پیش ببریم انقلاب مخملی می‌تواند در آینده در کمین ما باشد.
یعنی می‌توانیم برویم به سمتی که مردم اصل حکومت دینی را کنار بگذارند و خواهان یک حکومت سکولار شوند. چراکه آنها به این نتیجه می‌رسند که وقتی حکومت دینی نباشد قدسی نیست و وقتی قدسی نباشد می‌توان به راحتی آن را نقد کرد. در حالی که در مردم سالاری دینی نه تنها نقد تعطیل نمی‌شود بلکه نقد مضاعف و دو لایه می‌شود، هم عطف به حقانیتش و هم عطف به مقبولیتش.
بنابراین در چنین نظامی قدسیت مانع نقد نیست بلکه عامل نقد است. نخبگان ما باید مطمئن شوند که حاکمان ما و سیاست‌ها و رفتارها ی منتسب به حاکمان ما از حقانیت لازم برخوردار است و مردم هم باید از این رفتارها و سیاست‌ها رضایت کامل داشته باشند.
پس در چنین نظامی نقد دو لایه است اما ممکن است تفسیری از قدسیت نظام به دست داده شود که مانعی جدی برای نقد تلقی گردد در این صورت از یک سو خطر نظام‌های سکولار و از سوی دیگر خطر دیکتاتوری مطلقه دینی منتخب جمهوری اسلامی را تهدید می‌کند. من پیش‌بینی می‌کنم که اگر به تکثر توجه نداشته باشیم یک وحدت صوری حاکم می‌شود و وحدت صوری یعنی نفاق و با نفاق نمی‌شود جامعه را اداره کرد. پس باید با تفکر و عقلانیت بیشتری جامعه را اداره کرد.
تاکنون آرایش نیروهای سیاسی در کشور با شکاف اصلاح‌طلب-اصولگرا همراه بوده است اما با توجه به رخدادهای اخیر برخی معتقدند که این شکاف وارد جبهه اصولگرا شده است و از این پس شاهد ظهور بازیگران و آرایش سیاسی جدیدی خواهیم بود. در این خصوص چه نظری دارید؟
اصولگرایان یکپارچه نیستند بلکه طیفی هستند. حسنی که اصولگرایان داشتند و شاید در جبهه اصلاحات کمتر شاهد آن بودیم این بود که نقد درون اردوگاهی خود را به نمایش گذاشتند. لذا می‌بینیم که مخالفان این تفکر غالب صرفاً از اردوگاه اصلاح‌طلبان نیستند و اتفاقا مبدع این انتقادات را بیشتر باید در اردوگاه اصولگرایان جست‌وجو کرد.

این نشان می‌دهد که برخی چهره‌های منتقد اصولگرا به دلیل داشتن سابقه تفکر عقلانی و فلسفی و به دلیل توجه به دعوای تاریخی علم گرایی و اراده گرایی یا تفکر اصولی و اخباری متوجه خطر هستند و این اتفاقات هم باعث هوشیاری بیشتر آنها و جدی‌تر شدن نقدهایشان شده است. با این حال من فکر می‌کنم که در آینده رگه‌هایی از اصلاح‌طلبان و اصولگرایان به هم نزدیک شوند.
چون ما در جناح اصلاح‌طلب هم کسانی را داریم که به اصول و انقلاب اسلامی التزام داشته و مبانی اسلام را خوب می‌فهمند و جمهوری اسلامی را خوب درک می‌کنند. به اعتقاد من در آینده شاهد قرابت بیشتر میان بخش عاقل و منتقد اصلاح‌طلب با بخش عاقل و منتقد اصولگرا خواهیم بود و بدین ترتیب جریان سومی ظهور خواهد کرد. این جریان عطف به وجه کیفی نظری و فلسفی و فرهنگی خودش یک تجلی سیاسی هم پیدا می‌کند و لذا ما شاهد یک طیفی شدگی در اردوگاه‌های سیاسی خواهیم بود. البته همه اینها به شرطها و شروطها است که در بخش‌های قبلی صحبت‌هایم به آنها اشاره کردم.
با توجه به فضای ایجاد شده، رفتار گروه‌های سیاسی را در آینده چطور پیش‌بینی می‌کنید؟ برخی معتقدند که اصلاح‌طلبان دچار رادیکالیسم خواهند شد. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
می تواند رادیکالیسم حاکم شود اما این رادیکالیسم فقط در اصلاح‌طلبان نخواهد بود. ممکن است اصلاح‌طلبان به دلایل اجتماعی و سیاسی و حوادثی که متوجه آنها شده است استعداد بیشتری برای گرایش به رادیکالیسم داشته باشند اما من فکر می‌کنم این خطر اردوگاه اصولگرایان را هم تهدید می‌کند.
یعنی وقتی برای نقد دو لایه مستتر در جمهوری اسلامی این همه مانع دیده می‌شود ممکن است اصولگرایان هم به این نتیجه برسند که تا چه زمان بایستی صرفاً به دلالت‌های یک مبحث نظری دل خوش کرد؟ ممکن است به این نتیجه برسند که مشکل در نظر نیست بلکه در عمل است و آنگاه متقاعد شوند که باید کمی عمل گرایانه‌تر و انضمامی‌تر با مسائل برخورد کرد و دست از دیدگاه‌های مطلوب خود برداشته و تن به واقعیات بدهند.
آقای دکتر! قالب فعالیت‌های سیاسی را پس از این چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا فکر می‌کنید این فعالیت‌ها باز هم در قالب حزب و حزبگرایی تداوم خواهد یافت یا اشکال دیگری به خود خواهد دید؟
من فکر می‌کنم در حال حاضر بهتر است عقلای هر دو قوم بنشینند و مسئله را خوب فهم کرده و ریشه یابی کنند و به یک درک اجماعی و راه حل مشترک در این خصوص برسند. چراکه این مسئله یک مسئله جناحی نیست و فراتر از این صف آرایی‌های خام جناحی در کشور است.
اگرچه من همواره از عقلانیت سیاسی و حرکت به سمت تحزب و پذیرش گروه بندی‌های سیاسی عقلانی و شناخته شده در کشور سخن گفته‌ام اما شرایطی رخ داده است که به نظر می‌رسد ما به عنوان یک راه حل اساسی‌تر و برای جلوگیری از آسیب‌هایی که ممکن است با آنها دست به گریبان شویم نیازمند یک همگرایی و اجماع میان برخی چهره‌های اصولگرا و اصلاح‌طلب هستیم.

باید توجه داشت که عقلانیت و تحزب ترجمانی از فرآیند تفکیک در جامعه هستند و من احساس می‌کنم که امروز ضمن اینکه ما نیازمند فرآیند تفکیک هستیم اما به دلیل غلبه جناحی از اصولگرایان که درک متحجرانه و اشعری مسلکانه‌ای از دین دارد و متأسفانه تفسیر امنیت گرایانه و مصلحت گرایانه خودش را بر وجهه حقیقت طلبانه و آزادی گرایانه اسلام و حکومت تحمیل می‌کند حوادثی در کشور رخ داده است که فرآیند همگرایی و وحدت ما را مخدوش کرده است.

به نظر من وقتی چنین اتفاقی رخ می‌دهد باید یک اشتراک نظر بین عقلا و متدینان هر دو گروه برای مقابله با این معضل ایجاد شود. این معضل در حال حاضر هم گریبان اصلاح‌طلبان را گرفته است و هم گریبان اصولگرایان را. وقتی که این مرحله را به سلامت پشت سر گذاشتیم آن وقت می‌توانیم برویم به سمت فرآیندهای تفکیک و تکثری که برای اداره صحیح جامعه مورد نیاز است.
اما فعلاً مسئله اصلی سازوکارهای معطوف به همگرایی و وحدت بین نیروهای سیاسی است که باید به آن توجه داشته باشیم. بنابراین نباید دو نکته را از نظر دور داشت؛ اول اینکه واقعیت فعلی جامعه ما حکایت از یک طیفی شدگی دارد تا قطبی شدگی و دوم اینکه در این مرحله باید به فرآیندهای همگرایی توجه بیشتر داشته باشیم. هنگامی که از این آسیب به سلامت عبور کردیم آن وقت می‌توانیم به سمت توجه بیشتر به عقلانیت و تحزب و قطبی شدگی لازم برای اداره صحیح جامعه برویم.
آقای دکتر سؤالم معطوف به رشته شما یعنی جامعه‌شناسی است، آیا می‌توان برخی حرکت‌های اعتراضی مردم را در تحولات اخیر یک جنبش اجتماعی نامید؟
باید ابتدا جنبش را تعریف و دسته‌بندی کنیم. جنبش اتفاقی است که در عرصه غیر رسمی رخ می‌دهد و معمولاً یک فلسفه سیاسی٬ ایدئولوژی٬ رهبری تعریف شده ٬ منبع مالی مشخص و عضوگیری تعریف شده‌ای دارد. به علاوه باید ببینیم این جنبش از چه جنسی است. گاهی جنبش اصلاحی است و می‌خواهد دست به اصلاحات درون گفتمانی بزند و گاهی ممکن است جنبش انقلابی باشد یعنی بخواهد اساس و بنیان را بر هم بزند. من شخصاً معتقد هستم که این یک جنبش درون پارادایمی و درون گفتمانی است.
یعنی عده‌ای از عرصه غیر رسمی می‌خواهند اصلاحاتی را رقم بزنند که این اصلاحات از جنس انقلابی نیست و نمی‌خواهند جمهوری اسلامی را کنار بزنند. تا جایی که من شاهد هستم و موضع گیری‌ها را مرور می‌کنم می‌بینم که اینها معتقد هستند فاصله گیری‌هایی از انقلاب اسلامی و از لایه‌های آن از جمله قانون اساسی اتفاق افتاده است که باید مرمت و تعمیر شود. این امر حتی اگر جنبش هم باشد امر مبارکی است و باید به استقبال آن رفت و از فرصت‌هایی که می‌تواند این جنبش در اختیار ما قرار دهد کمال استفاده را کرد.

ما می‌بینیم که مردم به فردی چنگ زده‌اند که این فرد خودش سابقه رفتار انقلابی و مدیریت در زمان جنگ و بحران را دارد. به واقع این یک فرصت است و باید آن را به فال نیک گرفت. باید از ظرفیت‌های قانون اساسی در راستای هدایت این جنبش یا حرکت خاص اجتماعی به سمت و سوی اصلی‌اش کمال استفاده را کرد. نمی‌شود یک طرف را به رفتار قانونمند دعوت کرد اما به ظرفیت‌های قانونی برای اجازه فعالیت قانونی توجهی نداشت یا از یک طرف بگوییم بروید و واکنش قانونی نشان دهید اما از سوی دیگر هیچ محمل قانونی را در اختیار این فرد یا نیروی مورد نظر قرار ندهیم.
این در واقع نقض غرض است. قانون اساسی ظرفیت‌هایی را برای ما تعریف کرده است که این ظرفیت‌ها هم برای معترضان و هم برای سیاست گذاران و تصمیم گیران تعریف شده است. من به عنوان یک جامعه شناس عرض می‌کنم وقتی تصمیم گیران این فرصت را در اختیار نیروهای اجتماعی قرار نمی‌دهند نباید انتظار داشت که نیروهای اجتماعی دست روی دست بگذارند. آنها می‌روند و از محمل‌های غیر قانونی استفاه می‌کنند. من احساس می‌کنم این جنبش نوعی بازگشت به انقلاب است با یک تعبیر خاص که آن تعبیر هم چندان تعبیر ضد انقلابی نیست و به هیچ وجه صبغه مخملی و برانداز ندارد.
پس چرا عده‌ای سعی دارند آن را انقلابی مخملی قلمداد کنند؟
نمی دانم چه اصراری است که عده‌ای می‌خواهند با توجه به امکاناتی که در اختیارشان هست و با تفسیرهای تنگ و قشری و کلیشه‌ای و معمولاً ژورنالیستی انگ مخملی بودن به یک اعتراض طبیعی و عادی بزنند که در تمام دنیا به وفور اتفاق می‌افتد و البته آنها به خوبی مدیریت می‌کنند و مسئله را پشت سر می‌گذارند.
این تفسیرهای ناشیانه که در یک سری از اردوگاه‌های خاص شکل گرفته و طراحی می‌شوند من را به یاد سوفسطاییان زمان افلاطون می‌اندازد. این سوفسطاییان فکر می‌کنند علامه دهر و متخصص هر رشته‌ای هستند. آنها با تلاش در جهت جعل واقعیات و با لفاظی و بیان مطالب پیش پا افتاده و با کلیشه‌هایی که به دست می‌دهند خود را مستغنی از هر رشته‌ای از الهیات، طبیعت‌شناسی، جامعه‌شناسی، روانشناسی و فلسفه گرفته تا به تعبیر افلاطون کشتی‌گیری می‌دانند بدون آنکه تخصصی در آن داشته باشند.

متأسفانه طوری شده است که جامعه به اهل علم و خرد رجوع نمی‌کند و عده‌ای فکر می‌کنند با برداشت‌های ژورنالیستی و سطحی و داده‌های خود ساخته و مشهورات طراحی شده می‌توانند کشور را اداره کنند. متأسفانه با گره‌ای که می‌شد به سادگی بازش کرد طوری برخورد می‌کنیم که فکر می‌کنم دندان رستم هم نتواند بازش کند.
هانتینگتون در کتاب «موج سوم دموکراسی» خود الگویی در توضیح رفتار دولت‌ها با جنبش‌های خواهان دموکراسی در جهان سوم ارائه کرده است. به نظر می‌رسد رفتار دولت در مواجهه با رویدادهای اخیر و حرکت‌های اعتراضی مردم با این الگو منطبق باشد. نظر شما در این خصوص چیست؟
من سعی می‌کنم تفکر بومی داشته باشم و بر اساس شرایط ساختاری و فرهنگی و تاریخی خودمان مسائل را فهم کنم. معتقد هستم که این گره ساده‌ای بود که به کلاف پیچیده‌ای تبدیل شده است. شاید بخشی از این ماجرایی که ما شاهد هستیم ناشی از القائات تئوریک همان غربی باشد که اینها دم از مواجهه و مقابله با آن می‌زنند.
یعنی در حالی که منشاء تئوریکشان از غرب آمده اما به عنوان مقابله با تئوری‌های غربی همان تئوری‌ها را دارند دنبال می‌کنند. نمی‌گویم که نباید از تئوری‌های غربی استفاده کرد اما نباید اسیر این تئوری‌ها شد. ما خودمان منابع خوبی برای برخورد با بحران هایمان داریم. از جمله این منابع آموزه‌های دینی و شیوه مدیریت حضرت پیامبر و به ویژه حضرت علی است.

چرا که در زمان حضرت علی (ع)ما شاهد آن وحدت اولیه و آن وجه کاریزما و عاطفی دوران پیامبر نیستیم و به همین دلیل حضرت علی مجبور می‌شود با تکیه بر مشورت و عقلانیت بیشتر و با توجه به تفسیرهای دینی خودش کشور را اداره کند و بدین ترتیب منبع ذی قیمتی را در اختیار ما گذاشته است. ما اگر به منابع دینی خودمان مخصوصا شیوه حکومت داری حضرت امیر چنگ می‌زدیم بهتر می‌توانستیم کشور را اداره کنیم.
راه‌اندازی تشکیلات سبز امید از سوی میرحسین موسوی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
من منتظرم تا منشور و ایدئولوژی و فلسفه سیاسی آن را ببینم که ظاهراً تاکنون مدون نشده است. اما با توجه به شناختی که از آقای موسوی و الگوی زیست مسلمانی که قبل از حضور در عرصه سیاست تدوین کرده‌اند دارم این را به فال نیک می‌گیرم و آن را فرصتی برای بارور شدن و تقویت ظرفیت‌های مربوط به انقلاب اسلامی می‌دانم.
برخلاف نگرانی‌هایی که از سوی یک جناح و تفکر خاص مطرح می‌شود من هیچ نگرانی نداشته و معتقدم باید از این فرصت استفاده کرد و اگر از آن استفاده نکنیم این فرصت از دست رفته و بحران‌هایی به سراغ ما می‌آید. به هر حال باید پذیرفت که جامعه را یک تفکر آن هم از جنس قشری‌اش نمی‌تواند اداره بکند.
منبع: خبر
مهدی کروبی: در جمع اعضای شورای مرکزی حزب اعتمادملی
با توقیف روزنامه و فیلتر سایت، متوقف نمی‏شویم؛ روز قدس قدرت مردم را خواهید دید

دبیرکل حزب اعتمادملی گفت: "در روز قدس نیز بار دیگر قدرت مردم را خواهید دید و متوجه می‏شوید که مردم از چه فکر و اندیشه‏ای حمایت می‏کنند، زیرا مردم خودشان می‏فهمند و درباره آنچه روی داده است داوری می‏کنند. این فشارهایی که بر فعالان سیاسی و دانشگاهی وارد می‏شود نشان‏دهنده ضعف است و ما در برابر این فشارها ایستادگی می‏کنیم و مصمم و با اراده به راه خود ادامه می‏دهیم."
به گزارش پایگاه خبری سحام‏نیوز، مهدی کروبی در جلسه شورای مرکزی حزب اعتمادملی که عصر شنبه برگزار شد گفت: "اکنون در شرایط خاصی قرار داریم ولی باید در این شرایط نیز کار تشکیلاتی و حزبی را با جدیت ادامه دهیم و در این راستا باید به برنامه‏ریزی بپردازیم."
وی با تاکید بر اینکه حوادثی که روی داده نباید منجر به سرخوردگی و انفعال شود گفت: "نباید حوادثی که روی داده موجب انفعال شود بلکه باید نشان دهید که مصمم هستید و از میدان بیرون نمی‏روید. بنابراین غم توقیف روزنامه و سایت را نخورید بلکه نشان دهید که با اراده به راه خود ادامه می‏دهید. تقسیم رای که در عرصه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری صورت گرفت پیامی داشت، مبنی بر اینکه بگویند شما جایگاهی ندارید، ولی بنده بدون توجه به این مسائل با قاطعیت به راه خودم ادامه دادم و ما باید در میدان حضور داشته باشیم و نشان دهیم که زنده هستیم."
دبیرکل حزب اعتمادملی تصریح کرد: "باید در این دوران سخت، پایمردی و ایستادگی کنیم و این روزهای سخت هم به زودی می‏گذرد." وی سپس با ابراز تاسف نسبت به برخوردهایی که صورت گرفت افزود: "متاسفانه با این شیوه برخوردی که در پیش گرفته شده‏است به سمت یک چاه ویل حرکت می‏کنند و هیچ کس نمی‏داند که سرانجام به کجا خواهیم رسید. هرچه فکر می‏کنیم نمی‏توانیم به تحلیل درستی از اتفاقی که افتاده است برسیم و سرنوشت مشخص نیست ولی من امیدوارم که هر چه است به منافع ملی کشور ضربه‏ای وارد نشود."کروبی با اشاره به شرایطی که اصلاح‏طلبان در آن قرار گرفته‏اند افزود: "اکنون امکاناتمان بسیار محدود است و اینطور تحت فشار هستیم، بسیاری از کسانی که دانشگاهی بودند و یا فعالان سیاسی که از ما حمایت کردند هم تحت فشار قرار دارند و در شرایط سختی قرار داریم ولی باید ایستادگی کنیم تا از این هم عبور کنیم."
کروبی با اشاره به هجمه ای که به وی به علت نگارش نامه‏ای به هاشمی رفسنجانی شد گفت: " من هیچ‏گاه بدون سند حرف نمی‏زنم و هرگاه حرفی زده‏ام تا آخر پای آن ایستاده‏ام و تا جایی که بتوانم از حقوق مردم دفاع می‏کنم." وی با اشاره به دادگاه‏های نمایشی که برای فعالان سیاسی برگزار می‏شود گفت: "در این جلساتی که برگزار شد، این چهره‏ها می‏گویند که تقلبی در انتخابات صورت نگرفته و خارجی‏ها در حوادث پس از آن دخالت داشتند. من نمی‏دانم که این حرف‏ها در چه شرایطی مطرح می‏شود، ولی من می‏خواهم این را بگویم که وقتی فردی از درون زندان و در شرایط خاص می‏گوید که در انتخابات تقلب نشده اثری در افکار عمومی ندارد."وی خطاب به مسئولان گفت: "شما که مدام می‏گویید در انتخابات تقلبی نشده و این افراد هم که این را در این شرایط خاص و تحت فشار تکرار می‏کنند، پس دیگر ترس شما از چیست. اگر شما به گفته‏های خود اعتقاد و اطمینان دارید یک برنامه‏ای را در تلویزیون برگزار کنید و استدلال های خود را برای اینکه تقلبی صورت نگرفته بیان کنید و آن‏گاه از طرف ما هم دو نفر می‏آیند و استدلال‏های خود را مطرح می‏کنند. شما که معتقدید مردم خود می‏فهمند اجازه دهید که قضاوت نهایی با مردم باشد."مهدی کروبی سپس اظهار داشت: "شما در روز قدس نیز بار دیگر قدرت مردم را خواهید دید و متوجه می‏شوید که مردم از چه فکر و اندیشه‏ای حمایت می‏کنند، زیرا مردم به قول شما خودشان می‏فهمند و درباره آنچه روی داده است داوری می‏کنند. این فشارهایی که بر فعالان سیاسی و دانشگاهی وارد می‏شود نشان‏دهنده ضعف است و ما در برابر این فشارها ایستادگی می‏کنیم و مصمم و با اراده به راه خود ادامه می‏دهیم."وی در نهایت خطاب به اعضای شورای مرکزی حزب اعتمادملی گفت: "به مانند همیشه این روزهای سخت نیز می‏گذرد و دوباره روزنامه و سایت هم فعال خواهند شد. بنابراین شما باید با اراده و مصمم به راه خود ادامه دهید و با برنامه‏ریزی با جدیت به فعالیت تشکیلاتی و حزبی خود بپردازید."
جزئیات جدیدی درباره سعیده پورآقایی و حضور مهندس موسوی در مراسم ختم او
سایت «پارلمان‌نیوز» با انتشار یادداشتی بدون نام که حاوی اطلاعات جدیدی درباره «سعیده پورآقایی» و خانواده‌ی اوست، خبر داد که مهندس موسوی نیز دیروز در مراسم ختم این شهید جنبش سبز شرکت داشته است. متن این یادداشت غم‌انگیز را بخوانید:
سعید دو سال بود که دیگر پدر نداشت. اگرچه آن وقت هم پدرش نمی توانست خیلی پابه پای دخترش تکاپو و هیاهو داشته باشد.
جنگ از پدر سعیده جسمی بیمار به یادگار گذاشته بود که فقط "بود"
هرچه بود پدرش بود و کوله باری از خاطرات و خطرات جنگ
خاطراتی از 8 سال دفاع از ناوس ملت ایران و امید از اینکه ناموسش را بعد از او پاس خواهیم داشت.سعیده دو سال پیش پدرش را از دست داد.
آثار به جای مانده از سلاح های شیمیایی دیگر توانی برای ماندن در او نگذاشته بود و او باید می رفت و همسر و دختر نوجوانش را که یادگار سالهای جنگ و امام بود به ما می‌سپرد...ما چه کردیم؟!

دیروز مراسم ختم سعیده بود.مراسم ختم که نه!مادرش بود و چند نفر از اعضای خانواده و مهندس میر حسین موسوی و البته فضایی از غم و اندوه و بهت و حیرت
سعیده برای همراهی با جنبش سبز فقط به پشت بام خانه‌اش می رفت نه برانداز بود و نه مخملی فقط الله اکبر می‌گفت
تا اینکه شبی آمدند سه زن و دو مرد بودند او را بردند، برای همیشه!
امانتدارش که دلبندش را برده بودند به همه‌جا متوسل شد تا یادگار همسر شهیدش را باز یابد اما هرچه تلاش می‌کرد کمتر به نتیجه می‌رسید، تا اینکه به درگاه یکی از اعضای نزدیک به رییس دولت متوسل شد و او هم راهنماییش کرد تا به پشت سردخانه‌ای صنعتی رسید.
آری سعیده‌اش را درآغوش گرفت اما چه سیاه و چه سرد
چرا دیگر از آن نشاط و شور نوجوانی اثری نبود؟!
دیروز همه گریستند

در همین باره بخوانید: سعیده پورآقایی، قربانی جنایت لباس شخصی‌ها
افشای نام و نشان یکی شهدایی که مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شد
«سعیده پورآقایی» قربانی جنایت لباس شخصی‌ها
اطلاعات جدیدی درباره‌ی یک شهید گمنام جنبش سبز از دو روز قبل به «موج سبز آزادی» رسید که در این دو روز جزئیات آن را مورد بررسی قرار دادیم و از صحت آن مطمئن شدیم. این خبر دردناک حاکی از آن است که یک دختر دیگر، همچون «ترانه موسوی»، قربانی جنایت‌پیشگی برخی بسیجیان شده و پس از آن هم جنازه‌ی وی با اسید سوزانده شده و در نهایت بدون حضور خانواده‌اش به صورت مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است. جالب است؛ تقدیر این بوده که خبر این جنایت، درست در روزی منتشر شود که دولت کودتا نمایش تشکیل کابینه را در دستور کار دارد؛ دولتی که بی‌اغراق با خون‌ریزی و جنایت بر سرکار آمده است.
به گزارش موج سبز آزادی، سعیده پورآقایی (آمایی) دختر جوانی است که اکنون پیکر او در یکی از قبور گمنام قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است. سعیده پورآقایی تنها فرزند جانباز شهید عباس پورآقایی (آمایی) است که در یکی از شب‌های پس از کودتا در حالی که به الله اکبر گفتن شبانه بر پشت بام خانه‌شان در خیابان دولت تهران مشغول بود، از سوی نیروهای لباس شخصی وابسته به بسیج دستگیر شد و پس از 20 روز جنازه او در یکی از سردخانه‌های جنوب تهران از سوی مادرش شناسایی شد. اما مسئولان ذی‌ربط از تحویل جنازه به مادرش خودداری کردند و حالا پس از هفته‌ها بی‌خبری خانواده‌اش مطلع شده‌اند او به صورت مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.
بر اساس این گزارش، خانواده این شهید جنبش سبز طی هفته‌های اخیر به شدت تحت فشار بودند تا از افشای ماجرا خودداری کنند. اما بالاخره سکوت درباره این ماجرا شکسته شد و ماجرای تاسف‌برانگیز ظلمی که بر این فرزند شهید رفته، از سوی برخی افراد مطلع، شرح داده شده است که «موج سبز آزادی» برای رعایت مسائل امنیتی از ذکر نامشان معذور است.
به گفته‌ی مطلعان، سعیده پورآقایی پس از بازداشت مورد تجاوز وحشیانه قرار گرفته و سپس به قتل رسیده است. متجاوزان جنازه‌ی وی از زانو به بالا در اسید سوزانده‌اند تا آثار این جنایت شنیع به صورت کامل از بین برود. سپس خانواده‌ی وی تحت فشار قرار می‌گیرند تا علت مرگ دخترشان را بیماری شدید کلیوی اعلام کنند.
این موضوع در حالی اتفاق می‌افتد که جنازه‌ی سعیده اساسا به خانواده تحویل نشده است و شنیدن خبر بیماری سعیده موجب تعجب اقوام وی شده است که اطمینان دارند سعیده سابقه‌ی هیچ نوع بیماری نداشته است؛ و همین دروغ بود که در نهایت به افشای ماجرا منجر شد.
گفتنی است مراسم ختم شهید سعیده پورآقایی (آمایی) روز شنبه هفتم شهریور به صورت محدود در مسجد جامع قلهک (محل زندگی وی) برگزار شد و نمایندگانی از جنبش سبز برای همدردی با خانواده داغدار این شهید مظلوم در این مراسم حضور یافتند.
لازم به ذکر است که برخی اطلاعات تازه که به محض تکمیل منتشر خواهد شد، نشان می‌دهد اکثر کسانی که به صورت مخفیانه و بی‌نام و نشان در بهشت زهرا دفن شدند، دخترانی هستند که مورد تجاوز وحشیانه‌ی نیروهای امنیتی و شبه نظامی قرار گرفته‌اند و دفن شبانه و غیرقانونی آن‌ها نیز برای جلوگیری از افشای ابعاد جنایات رخ داده صورت گرفته است.
«موج سبز آزادی» همچنین جدا از این قبرهای بی‌نام و نشان، از وجود یک گور دسته‌جمعی در نزدیکی بهشت زهرا مطلع شده که به محض تایید و دریافت جزئیات بیشتر، این گزارش نیز به اطلاع خوانندگان خواهد رسید
فتوای صریح آیت‌اله العظمی منتظری
ولی فقیه، بدون انتخاب آزاد مردم، مشروعیت ندارد
آیت‌الله العظمی حسینعلی منتظری، از مراجع تقلید شیعیان، در پاسخ به یک استفتاء درباره‌ی نقش رضایت اکثریت ملت در جواز تصرف در حکومت، تصریح کرد که مشروعیت ولایت و حاکمیت غیر معصومین (ع) با انتخاب صحیح و آزاد مردم محقق می‌شود و بدون آن، نه مشروعیت دارد و نه مقبولیت. ایشان در بخش دیگری از این فتوای صریح خود، خاطرنشان کرد که در تاریخ ثبت نشده که امامان شیعه برای گرفتن قدرت و حاکمیت متوسل به زور و سلاح شده باشند.
«موج سبز آزادی» متن کامل سؤال مطرح شده از آیت‌الله العظمی منتظری و تصویر پاسخ این مرجع تقلید را که به مهر شخصی ایشان ممهور شده است، در ادامه منتشر می‌کند:
متن استفتاء از آیت‌الله العظمی منتظری
بسمه تعالی
با سلام خدمت مرجع گرانقدر جناب آقای منتظری
از آن جا که وقایع اخیر منشاء بحث‌های تازه‌ای در مورد مبانی «نظریه‌ی حکومتی اسلام» شده است، و با توجه به این نکته که بحث‌های مطرح شده خواه‌ناخواه واجد مخاطبین پرشماری در میان نسل حاضر و حتی نسل‌های بعدی است، لازم به نظر می‌رسد تا با بیان هر چه بی‌ابهام‌تر و بی‌واسطه‌تر نظرات مراجع بزرگ‌وار، اولا بستر مناسب برای ابلاغ احکام واقعی اسلام در این موضوع فراهم شود، ثانیا زمینه‌ی بهره‌برداری‌های مغرضانه را، که متاسفانه اغلب با خلط مباحث و استفاده از اصطلاحات فنی دور از دسترس عامه انجام می‌شود، به حداقل رساند.
مورد سوال در موضوع «میزان نقش رضایت اکثریت در جواز برای تصرف در حکومت» از منظر احکام اسلام است. به طور مشخص، اگردر زمان یکی از امامان معصوم گذشته، که بدون شک از جانب خدا واجد ولایت بر روی زمین بوده‌اند، شرایطی پیش می‌آمد که معصوم (ع) به لحاظ قوای قهریه و نظامی امکان تصرف در حکومت را به رغم رضایت اکثریت داشت، بر اساس شناخت ما از سیره و روش آن بزرگواران، آیا ایشان با تکیه بر قوای ذکرشده خود را مجاز به تصرف معرفی می‌کردند؟
با تشکر و احترام.
تصویر پاسخ آیت‌الله العظمی منتظری
از بازداشتگاه بسیج تا بند قرنطینه؛
خاطرات یک دختر بازداشتی
آنچه می‌خوانید شرح تجربیات یکی از بازداشت‌شدگان زن وقایع اخیر در گفتگو با خبرنگار سایت میدان زنان فاش کرده است:
اين زنداني با نام مستعار "مريم" همزمان با مراسم تحليف در ميدان بهارستان حضور داشت. مريم مي گويد: "به دليل فضاي به شدت امنيتي حاكم بر ميدان بهارستان هيچ كس جرات نداشت حركتي بكند يا شعاري بدهد. در اين ميان زن ميانسالي با يك دست نوشته و يك شاخه گل در دست ايستاده بود. روي مقوايي كه اين زن در دست داشت نوشته شده بود: شاه صداي مردم را دير شنيد. دختران جوان به اين زن نزديك مي شدند و شجاعت او را تحسين مي كردند. چند نفر نزديك او شدند و خواستند اسمش را بگويد تا اگر بازداشت شد بتوانند اطلاع رساني كنند. در آن لحظه اسم آن زن را متوجه نشدم اما به صورت پنهاني از او عكسي گرفتم."مريم ادامه مي دهد: "بعد از مدت كوتاهي ماموران به سمت اين زن حمله كردند و او را به زور وارد ماشين سبزرنگي كردند كه يا پژو بود و يا آردي. داخل ماشين يك زن هم نشسته بود. همزمان به سمت ما اسپري فلفل زدند كه ما نتوانيم عكس العملي نشان دهيم."اين دختر جوان بعد از تجربه اين حادثه تصميم مي گيرد به خانه بازگردد اما قبل از آن دختري چادر به سر نزديك او مي شود و از او مي خواهد كه همراهش بيايد. چرا كه تنهاست و احساس امنيت نمي كند. مريم مي پذيرد و وقتي مي خواهد با آن دختر خداحافظي كند و به خانه برود دختر چادري مي گويد: "يك لحظه بيا تا آن خيابان برويم." و او را به يكي از خيابان هاي خلوت اطراف ميدان بهارستان مي آورد. جايي كه يك "ون" ظاهر مي شود و مردي خشمگين از داخل آن خطاب به مريم و دختر چادري مي گويد: "تو و تو سوار شيد!" مريم سعي مي كند فرار كند چون هيچ كس متوجه بازداشت او در خيابان خلوت نمي شده و از طرفي مطمئن نبوده كسي كه فرمان سوار شدن به او داده از نيروهاي پليس باشد. او مي دود اما فردي كه او را صدا زده او را از پشت بغل مي كند و در حالي كه در هوا دست و پا مي زده سوار ماشين مي كند. در همين حال دختر چادري به طرز عجيبي ناپديد مي شود.مريم توضيح مي دهد: "به شدت ترسيده بودم. آقايي حدودا 50 ساله بسيار عصباني داخل ون بود كه مدام فرياد مي كشيد. موبايلم را گرفت و بررسي كرد. پرسيد: اينجا چه غلطي مي كردي؟ اون خانم كي بود؟ سر چهار راه به پليس چي مي گفتي؟ ليدري مي كردي؟ گفتم در حال عبور بوده ام و از روي كنجكاوي چند دقيقه اي در ميدان توقف كرده ام. اما آنها فيلمي كه از مردم مي گرفتند بازبيني كردند و گفتند چند جا در فيلم بوده ام. همچنين گفتند دو ساعت است مرا زير نظر دارند و مطمئن هستند من براي ليدري آمده ام. سپس چشم مرا بستند و مرا به مكاني كه نمي دانستم كجاست منتقل كردند."اين دختر جوان ادامه مي دهد: "آن زمان بيمار بودم و احساس ناراحتي مي كردم. يكي از مردان داخل ون از من پرسيد حالت خوب نيست؟ اما مرد 50 ساله فرياد زد: اين اداشونه! خودشون رو به موش مردگي مي زنن! با اين حال يكي از آنها به من كيسه اي براي تهوع داد."به گفته اين زن جوان، بعد از انتقال به مكاني كه گويا مقاومت بسيج بوده براي او دكتر مي آورند و دكتر چند قرص بدون جلد به او مي دهد اما او به دليل ترس از خوردن آن امتناع مي كند. در اين مكان موبايل مريم در دست بازجو بوده و مدام زنگ مي خوره است. بازجو از وي مي پرسد: ... كيست كه مدام به تو زنگ مي زند؟ جواب مي دهد: دوستم. بازجو مي پرسد: چه دوستي؟ جواب مي دهد: دوست پسرم. بازجو مي پرسد: فقط همين يكي رو داري؟ پس اين همه شماره پسر توي گوشي ت چيه؟ جواب مي دهد: اقوامم هستند. مگر آدم شماره هر كسي را دارد يعني با او رابطه دارد؟مريم توضيح مي دهد كه از اين طرز برخورد به شدت نگران شده. ضمن اينكه عكس هايي از خودش داخل گوشي داشته كه بازجو پرسيده اين عكس هاي مستهجن چي هستند؟ مريم مي گويد: "خيلي ترسيدم كه الان به بهانه اين عكس ها كه همه عكس هاي تكي خودم بودند انگي به من بزنند. با توجه به اينكه حالم بد بود مي ترسيدم از هوش بروم و بلايي سرم بياورند. سعي مي كردم خود را هوشيار نگه دارم. از ماجراي تجاوزها چيزهايي شنيده بودم."به گفته مريم در ادامه بازجويي از او پرسيده اند به چه كسي راي دادي؟ شيرين عبادي و شادي صدر را مي شناسي؟ با آنها ارتباط داري؟ عضو كمپين يك ميليون امضا هستي؟ از چه كسي خط مي گيري؟سپس او را به همراه 15 زن زنداني ديگر به زندان اوين منتقل كرده اند و در مدت 12 روز كه در زندان بوده هر روز به او وعده آزادي داده اند و پس از 12 روز با پرداخت وثيقه 50 ميليون توماني او را آزاد كرده اند.مريم توضيح مي دهد: "شب آخر بازداشتم خانمي را به بند متادون، بند قرنطينه آوردند كه پيشاني اش فرو رفته بود و مشخص بود ضربه محكمي به آن خورده يا شكسته. چهره اش برايم آشنا بود. خودش را هاله معرفي كرد. بعدها كه يكي از مسوولان بند كه خود زنداني بود برايمان روزنامه آورد در روزنامه خوانديم كه هاله سحابي دختر عزت الله سحابي بازداشت شده است. متوجه شدم كه اين هاله همان هاله سحابي است. وقتي اين موضوع را فهميديم او را خانم سحابي صدا مي كرديم. او ناراحت مي شد و مي گفت مرا هاله صدا كنيد و براي توضيح داد كه چه طور بازداشت شده و من متوجه شدم زني كه در بهارستان آن دست نوشته را در دست گرفته بود و من عكسش را گرفتم همين هاله سحابي است."به گفته مريم وقتي كه بازداشت شدگان بهارستان را در قرارگاه مقاومت بسيج بازجويي مي كردند مادر و دختري آنجا بودند كه همراه آنها به اوين منتقل نشدند و از وضعيتشان ديگر اطلاعي به دست آنها نرسيده. زنان و دختراني كه به اوين منتقل شده اند از وضعيت اين مادر و دختر اظهار نگراني كرده اند.مريم درست زماني در بند قرنطينه اوين بازداشت بوده كه هيئت نمايندگان مجلس به بازديد مي روند. روز قبل اين بازديد ها براي زندانيان اين بند يخچال مي آورند. يك مادر و دختر بازداشتي در حضور هيئتت نمايندگان مجلس گفته اند كه وقتي آنها بازداشت شده اند به آنها گفته شده خم شوند و دو مرد داخل ون و در تمام طول مسير روي كمر آنها نشسته اند. هاله سحابي هم كه در آن ديدار حضور نداشته و در آن زمان هنوز در بند 209 نگهداري مي شده بعدها گفته همراه او دختري بازداشت شده كه يك مامور مرد لباس شخصي داخل ماشين روي پاي او نشسته بوده است.
پشت پرده دادگاه‏های نمایشی
صفایی‏فراهانی: این مزخرفات چیست؟

"هنگامی که صفایی‏فراهانی حرف‏هایی را که ابحطی از روی کاغذ می‏خواند شنید، با صدای بلند گفت: این مزخرفات چیست؟"
به گزارش پایگاه خبری نوروز، یکی از اسرایی که چند روز را در یک سلول همراه با تنی چند از جوانانی که در دادگاه‏های نمایشی حضور داشتند، گذرانده‏است و به تازگی از بند حامیان کودتا آزاده شده، به نقل از این جوانان اطلاعات تازه‏ای از دادگاه‏های نمایشی ارائه کرده است.
این اسیر آزاد شده می‏گوید: "قبل از حضور اسرا در دادگاه، حامیان کودتا جوانانی را که قرار بوده در نمایش حضور پیدا کنند، توجیه نموده و به آن‏ها یادآوری می‏کردند که در دادگاه هیچ فرد مستقل یا غریبه‏ای نیست. حامیان کودتا اشاره می‏کردند که شاید آن جا خبرنگار، عکاس، فیلمبردار و تماشاگر ببینید و فکر کنید که می‏توانید چیزی بگویید، اما مطمئن باشید همه آن‏ها از نیروهای خودمان هستند و اگر حرفی غیر از موضوعاتی که تعیین شده است اظهار کنید، نه تنها منعکس نخواهد شد، بلکه پس از دادگاه هم دوباره سروکارتان با ما خواهد بود.
با این همه، این فعال سیاسی به نقل از دو نفر از حاضرین در دادگاه اول، به عکس‏العمل صفایی‏فراهانی به اعترافات نمایشی اشاره کرده و می‏گوید: "هنگامی که صفایی‏فراهانی حرف‏هایی را که ابحطی از روی کاغذ می‏خواند شنید، با صدای بلند گفت: این مزخرفات چیست؟"
این اسیر از بند آزاد شده، از برخی اظهارات دیگر در این ‏بیدادگاه‏ها نیز سخن گفته است که با توجه به اینکه نقل آن مطالب ممکن است باعث شود که حامیان کودتا فشار بیشتری به اسرای دربند وارد آورند، فعلا از نقل آن خودداری می‏کنیم.

۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

چرا بدون اطلاع مجلس، 280 میلیون دلار به بولیوی وام دادید؟

پارلمان‌نیوز:دو عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس در جلسه علنی روز یکشنبه به اعطای 280 میلیون دلار وام از سوی ایران به کشور بولیوی اعتراض کردند.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، مصطفی کواکبیان با استناد به اصل 80 قانون اساسی اظهارداشت:«گرفتن و دادن وام و کمک های بلاعوض به خارج از سوی دولت باید زیر نظر مجلس صورت گیرد.»
وی افزود:«از سوی دولت ایران 280 میلیون دلار وام به کشور بولیوی اعطا داده شده است که لازم است در این مورد به دولت تذکر داده شود.»
داریوش قنبری نیز با استناد به این اصل قانون اساسی گفت:«لازم است این موضوع توجه ویژه ای شود و شان و جایگاه مجلس حفظ شود، دولت باید در این مورد از مجلس اجازه بگیرد و در حال حاضر نیز باید از مسوولین خواستار توضیح شویم.»
ابوترابی نیز در پاسخ به این تذکر قول انتقال تذکربه دولت را داد.
عبدالفتاح سلطانی پس از آزادی:
۱۸ روز انفرادی بدون دسترسی به حمام و وسايل ارتباطی
سحام نیوز:عبدالفتاح سلطانی، عضو کانون مدافعان حقوق بشر ايران، چهارشنبه بعد از ظهر پس از تحمل بيش از دو ماه حبس از جمله ۱۷ روز انفرادی از زندان آزاد شده است.سلطانی می گويد که اتهامات او "تشکيک در انتخابات"، "تبليغ عليه نظامی" و "تشکيل گروه برای اقدام عليه امنيت ملی" است که اين اتهامات را بدون مبنای قانونی يا غيرواقعی خواند.وی پس از آزادی در مصاحبه ای گفت: "در روز ۲۶ خرداد ماه چهار مامور بدون حکم قضايی وارد دفتر من شدند و حکمی که نشان دادند مربوط به ۲۰ خرداد ۸۸ يعنی دو روز قبل از انتخابات بود و آن هم مربوط به اغتشاشات خيابانی بود و ربطی به من نداشت."او گفت که ماموران دادستانی ظرف دو سه روز اخير قرار بازداشت موقت او را به قرار با وثيقه ۱۰۰ ميليون تومانی بدل کردند که او با سپردن سند آن را تامين کرد.او خواستار محاکمه کسانی شد که دستور دستگيری او را صادر کرده اند زيرا به گفته او "برخلاف قانون عمل کرده اند".وی گفت اولين اتهامی که ۲۷ ساعت پس از بازداشت به او تفهيم کردند "تشکيک در انتخابات بود" درحالی که به گفته وی چنين چيزی در قانون وجود ندارد و شک کردن در انتخابات جرم نيست.به علاوه او گفت به عنوان يک فعال حقوق بشر در ستاد هيچ يک از نامزدهای انتخابات رياست جمهوری شرکت نداشته است.وی گفت: "ما قوانين مربوط به انتخابات را نقد قانونی و حقوقی می کنيم و هميشه چنين کرده ايم به لحاظ اينکه اين حرفه ماست. هم مدافع حقوق بشر و هم وکيل هستيم و وظيفه ماست قوانينی را که با حقوق بشر تعارضی دارد نقد کنيم."سلطانی همچنين گفت که او را به "تبليغ عليه نظام" و "تشکيل گروه برای اقدام عليه امنيت ملی" متهم کرده اند که آن را غيرواقعی خواند.او گفت که در ۱۷ يا ۱۸ روز اول بازداشت در انفرادی به سر برده و برای دو هفته نيز از حمام محروم بوده است. وی افزود که در زندان انفرادی هيچ دسترسی به وسايل ارتباطی و حتی روزنامه و کتاب وجود ندارداو در سال ۱۳۸۴ برای هفت ماه زندانی اما بعدا از کليه اتهامات وارده شامل "افشای اسناد محرمانه" و "تبليغ عليه نظام" تبرئه شد.