۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

ارزیابی استراتژی کودتاچیان برای مهار اعتراضات دانشجویی در دانشگاه‌ها
زمینه‌چینی دولت کودتا برای انقلاب فرهنگی دوم

وقتی سخنان چند روز پیش آیت‌الله خامنه‌ای در جمع دانشجویان دستچین شده را می‌شنویم که از لزوم فعال بودن طیف خاص دانشجویان علیه تحرکات دشمن صحبت می‌کند، یا سخنان یکشنبه شب وی در ابراز نگرانی از تحصیل دو میلیون دانشجو در رشته‌های علوم انسانی! را می‌شنویم و یا کیهان دوشنبه را می‌خوانیم که از «تصرف دانشگاه‌های مادر» توسط دشمنان می‌نویسد و این را در کنار پیشنهاد یک متقلب برای وزارت علوم می‌گذاریم، بوی توطئه‌ی شوم کودتاچیان و تدارک کاریکاتوری از یک «انقلاب فرهنگی» علیه دانشگاه و دانشجو به مشاممان می‌رسد. برنامه‌ی دولت کودتا برای دانشگاه چیست؟
از چند هفته پیش و با توجه به سیری که دانشگاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم طی کرد و به عنوان بخشی از بدنه‌ی فعال جامعه وارد عرصه شد، و در پی حضور کنشگرانه‌ی دانشجویان در اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی اخیر که منجر به تقدیم شهدایی به جنبش راه سبز امید شد، این ذهنیت به طور جدی در بین فعالان سیاسی، مقامات و مسئولان نظام، نیروهای امنیتی و مدیران دانشگاه شکل گرفته که مقارن با آغاز سال تحصیلی جدید در مهرماه، اعتراضات دامنه‌داری در دانشگاه‌ها شکل خواهد گرفت. بسیار دور از ذهن می نماید که دانشجویان در مهرماه منفعلانه با رخدادهای اخیر برخورد کنند؛ به ویژه آنکه مواجهه‌ی دانشگاه با دولت کودتایی که دولت ملی، محبوب و مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرده، و به شهادت سه آذر اهورایی انجامید، به شکل عمیقی در حافظه‌ی تاریخی دانشجویان ریشه دوانده است و ناخودآگاه دانشگاه گره خورده با مقاومت در برابر کودتاست.
طبعاً، نوع طرح اعتراضات دانشجویی و سازماندهی آن، دغدغه‌ای پیش روی فعالان جنبش سبز، و مواجهه با اعتراضات دانشجویی و کنترل گستره‌ی آن در سطح دانشگاه و جلوگیری از نفوذ آن به جامعه، مساله‌ی هراس‌انگیز این روزها برای کودتاگران است. در یک سو، بدنه و گرایش عمومی دانشجویان قرار دارند که دلبسته‌ی راه سبز امیدند و در عین حال به حدی از بلوغ و آگاهی رسیده‌اند که از هم‌اکنون دغدغه‌ی آن را داشته باشند که اعتراضات خود به کشتار مردم و دانشجویان، هتک حرمت دانشگاه (حمله به کوی دانشگاه و دانشگاه‌های تهران، اصفهان، شیراز، خوابگاه دانشگاه امیرکبیر و ...) را چگونه ساماندهی نمایند که کودتاگران نتوانند این اعتراضات را به مسیر دلخواه خود که غایت آن ایجاد انفعال مجدد در بین دانشجویان است، هدایت کنند و دانشجویان بتوانند با کمترین هزینه‌ی ممکن به شکل مسالمت‌آمیز و مدنی به خونخواهی یاران دبستانی خود بپردازند.
در مقابل اما، کودتاگران به شدت از خیزش دوباره‌ی دانشگاه و بروز التهاب در فضای دانشگاه و سرایت آن به عرصه‌ی جامعه نگران‌اند و این نگرانی سبب‌ساز موضع‌گیری‌های متناقض و شتابزده از سوی آنان شده است. در حالی که هفته‌ی گذشته، مقام رهبری برای نخستین و طی عقب نشینی‌ای آشکار از وقوع «تخلفات و جنایت‌هایی» در جریان حوادث پس از انتخابات سخن گفت و بر برخورد قاطعانه با مهاجمان به کوی دانشگاه و ضرب و شتم و توهین به دانشجویان در هر مقام و جایگاه سازمانی تاکید کرد، احمدی‌نژاد در موضع‌گیری متفاوتی، با انتساب حمله‌ به کوی دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان و همچنین بازداشتگاه کهریزک به عوامل برانداز، عمق تناقض و شتابزدگی در ذهن کودتاگران در مواجهه با دانشگاه را نشان داد و البته در عین‌حال بار دیگر پتانسیل بحران‌آفرینی خود را در اعلام مواضع نشان داد.
انتساب حمله به کوی دانشگاه به عوامل برانداز، موضعی نسنجیده در حد «خس و خاشاک» نامیدن بخش وسیعی از مردم و مخالفان در روزهای پس از انتخابات توسط احمدی‌نژاد است؛ چرا که مواضع این‌چنینی موجب جریحه‌دار شدن احساسات طرف مقابل می‌شود و نتیجه‌ی عکس می‌دهد. در حالی که صدور مجوز حمله به کوی دانشگاه توسط شورای تأمین (که نهادی زیرمجموعه وزارت کشور و دولت است) قطعی و غیر قابل خدشه است، و در حالی که تعداد زیادی از دانشجویان در جریان حمله به کوی دانشگاه پس از برخوردهای به شدت خشونت‌آمیز، تحقیرکننده و اهانت‌بار به زیرزمین منفی چهار وزارت کشور منتقل شده‌اند و در آنجا مورد زشت‌ترین و کثیف‌ترین برخوردهای غیرانسانی واقع شده‌اند، انتساب مساله‌ی حمله به کوی دانشگاه به نهادی غیر از وزارت کشور و دولت، چیزی جز توهین به شعور دانشجویان و افکار عمومی است؟ گویا دولت کودتا از ثمرات دروغ‌گویی‌های چهارساله‌ی خود به قدر کافی متنبه نشده که همچنان بر طبل گفتن دروغ‌های بزرگ می‌کوبد.
فارغ از این موضع خام و نسنجیده‌ی احمدی‌نژاد، دو روز پیش شاهد بودیم که فرمانده‌ی سپاه پاسداران راساً اقدام به ارائه‌ی گزارشی از حمله به کوی دانشگاه کرد و در این گزارش ضمن پذیرش همراهی بخشی از نیروهای سپاه (بسیج) با گارد ویژه در حمله به کوی دانشگاه، با تطهیر این نیروها، برخوردهای زشت و غیرانسانی صورت گرفته با دانشجویان را به جریانی سازماندهی‌شده از نیروهای لباس‌شخصی خودسر منتسب کرد که قطعاً مورد برخورد و مجازات قرار خواهند گرفت؛ حتی سردار جعفری از برگزاری قریب‌الوقوع دادگاه برای این نیروهای خودسر نیز خبر داد. فارغ از اینکه این موضع‌گیری فرمانده سپاه نیز خلاف واقع است و دانشجویان حی و حاضرند که شهادت بدهند، این نیروهای خودسر نبودند که دست به برخورد غیرانسانی با آنها زده‌اند، بلکه دقیقاً همان نیروهای قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران (1) بودند که با پشتیبانی لجستیک نیروهای گارد ویژه به جان دانشجویان بی‌پناه یورش بردند، آیا نشانه‌ای آشکارتر از انتقال 46 تن از دانشجویان به منفی چهار وزارت کشور و تداوم شکنجه‌های غیرانسانی در این زندان برای نشان دادن عاملیت نیروهای دولتی و امنیتی در هتک حرمت دانشگاه لازم است؟ با این همه، پذیرش اینکه نیروهای سپاه نیز در جریان حمله به کوی دانشگاه نقش داشته‌اند از سوی فرمانده سپاه، با موضع نسنجیده‌ی رئیس دولت کودتا که حمله به کوی دانشگاه را به کلی به نیروهای برانداز نسبت می‌دهد، تفاوتی آشکار دارد. و علاوه بر این، نفس ارائه‌ی گزارش از سوی شخص فرمانده سپاه (و نه یکی از مقامات رده‌پایین‌تر سپاه) نشان‌دهنده‌ی اهمیت مساله برای مقامات مسئول و هراس جدی آنها از اعتراضات دانشجویی است.
تا اینجای کار، به طرق مختلف تلاش شده که احتمال وقوع اعتراضات دانشجویی تا حد ممکن کاهش یابد؛ برای نمونه اقدامات زیر صورت گرفته است:
- فعال کردن ماشین سرکوب کمیته‌‌های انضباطی در برخی دانشگاه‌ها نظیر دانشگاه مازندران، همدان و علم و صنعت تهران.- صدور احضاریه‌ی دادگاه انقلاب برای تعدادی بالغ بر 14 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در اواخر تیرماه و شایعه صدور احضاریه‌های جدیدی در مردادماه برای حدود 50 نفر از دانشجویان.- تهدید به اخراج برخی دانشجویان فعال و ترویج شایعاتی مبنی بر تهیه‌ی لیستی 100 نفره از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران به عنوان لیست سیاه اخراجی.- گروگان گرفتن برخی دانشجویان فعال در زندان و پرونده‌سازی‌های حیرت‌انگیز برای معلق نگاه داشتن ذهنیت حلقه‌ی فعالان دانشجویی اطراف دانشجویان زندانی.
اقداماتی از این دست البته از قبل محکوم به شکست است و کودتاگران نیز به خوبی بر این مساله واقف‌اند؛ به چند دلیل ساده: نخست اینکه این قبیل روش‌ها در سال‌های گذشته بارها ناکارآمدی خود در تزریق یأس و به خاموشی کشاندن اعتراضات در فضای دانشجویی را به اثبات رسانده‌اند؛ چرا که راهکارهایی از جنس فوق به مثابه‌ی مسکن‌هایی برای مهار زودگذر التهاب هستند و نه رفع درازمدت مدنظر سرکوب‌گران. دوم اینکه کودتاگران تا امروز متوجه شده‌اند که این بار نه با بخش محدود و بریده از بدنه‌ای از دانشجویان فعال، که با عموم دانشجویان روبه‌رو هستند. به جرات می‌توان گفت که در جریان فعالیت پیشاانتخاباتی کوی دانشگاه و همچنین مقاومت دانشجویی در روزهای پس از انتخابات، هیچ یک از فعالان دانشجویی نقش راهبری یا سازماندهی فعالیت‌ها و اعتراضات را نداشتند، بلکه دقیقاً به مانند آنچه در جامعه رخ داد، بدنه‌ی عمومی دانشجویان طی نظم و سازماندهی خودجوش، به فعالیت پرداختند. بنابراین به فرض که با تعداد محدودی از فعالان دانشجویی برخوردهای انضباطی و قضایی صورت گیرد، با بدنه‌ی اکثریت دانشجویان چه خواهند کرد؟
کودتاگران در مواجهه با اعتراضات دانشجویی در آغاز سال تحصیلی جدید، اگر نخواهند واقعیت را بپذیرند که تاکنون همین را نشان داده‌اند، منطقاً دو راه کلی در پیش دارند: یا به نحوی در صدد تحمیل تعطیلی دانشگاه برخواهند آمد تا بدین طریق اصولاً بستر و زمینه‌ی عینی بروز اعتراضات را حذف کنند؛ در حالی که حذف اساساً ممکن نیست و تعطیلی دانشگاه نه تنها موجب مهار اعتراضات و فروکش کردن التهاب نخواهد شد که با تحریک و ایجاد حساسیت در بدنه‌ی کوچک بی‌تفاوت دانشجویی، و پیوستن این جمع به بدنه‌ی عمومی معترض دانشجویی، به گسترش و انباشت بیشتر اعتراضات خواهد انجامید؛ انباشتی که نهایتاً پس از پایان تعطیلی موقت دانشگاه‌ها سرریز خواهد کرد. دوم اینکه، بار دیگر عنان نیروهای امنیتی به نابخردان سپرده شود تا با سرکوب گسترده و احیاناً کشتار دانشجویان فضای رعب و وحشت را برای مدتی طولانی بر دانشگاه حاکم کنند.
هر دو گزینه‌ی اخیر، هزینه‌های هنگفتی برای کودتاگران در پی دارد. تعطیلی دانشگاه‌ها برای هر مدت زمانی‌، نوعی تزریق تشویش و التهاب در ذهنیت جامعه است؛ این سوال برای تک‌تک افراد جامعه مطرح خواهد شد که به چه دلیل دانشگاه‌ها را تعطیل کردند؟ بدین ترتیب تعطیلی دانشگاه‌ها علی‌رغم اینکه به حذف یکی از کانون‌های مقاومت خواهد انجامید، اما با برانگیختن و تحریک حس کنجکاوی مردم، به خودی خود به تزریق تشویش و تأیید این مساله در ذهنیت جامعه می‌انجامد که: «شرایط غیرعادی است».
راهکار دوم به مراتب خطرناک‌تر و هزینه‌زاتر است. سرکوب شدید دانشگاه، هم بر دامنه و عمق اعتراضات می‌افزاید و هم به تداوم مساله‌ی دانشگاه‌ها به شکلی حادتر می‌انجامد. نمونه‌ی روشن این امر، حادثه‌ی 16 آذر 1332 است؛ حتی حمله‌ی مستقیم نیروهای ارتش به محوطه‌ی دانشگاه و کشتار دانشجویان، به خاموشی همیشگی اعتراضات دانشجویی نینجامید، بلکه زمینه را برای شکل‌گیری و رشد جنبش‌های مسلحانه در سطح جامعه که از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی عضوگیری می‌کردند، فراهم آورد و بدین ترتیب موجب زیرزمینی شدن فعالیت‌ها و سرایت آن به سطح جامعه و نظامی شدن فاز مواجهات معترضان و رژیم شد که اینها جملگی از نتایج غیرقابل‌پیش‌بینی برای حاکمیت و حتی نیروهای سیاسی و مبارز بودند. در شرایط کنونی نیز سرکوب دانشگاه، به نتایج و پیامدهای غیرقابل‌پیش‌بینی در درازمدت خواهد انجامید.
سخنان هفته‌ی گذشته مقام رهبری در یک جمع دانشجویی دستچین شده و وابسته، اما راه سومی را ترسیم کرد که هم هزینه‌ها را در برخورد با اعتراضات دانشجویی کاهش می‌دهد و هم در درازمدت موجب تحلیل رفتن توان دانشجویان در تأثیرگذاری پیرامونی خواهد شد. از این راه سوم با عنوان «استراتژی رو در رو قرار دادن دانشجویان» نام برده‌ایم. البته این راه بی‌سابقه یا بدیع نیست، اما به نظر می‌رسد این‌بار به شاهراه کلیدی برای به خاموشی کشاندن دانشگاه بدل شده است. به طور ساده ماجرا از این قرار است که با تحریک و سازماندهی طیفی از نیروهای حامی حاکمیت (و به ویژه طرفداران رهبری و نه الزاماً هواداران دولت کودتا) با این دستاویز که کشور و نظام در خطر است، «منازعه‌ی دانشگاه با دولت» به «منازعه‌ی دانشجو با دانشجو» بدل می‌شود و درگیری‌های مداوم دانشجویان هوادار وضع موجود با دانشجویان معترض در درازمدت به فرسایش و تحلیل رفتن توان معترضان خواهد انجامید. فراموش نباید کرد که در این منازعه، حافظان وضع موجود با انواع اهرم‌های فشار انضباطی و امنیتی و قضایی پشتیبانی می‌شوند. بروز چنین منازعه‌ای در سطح دانشجویی به سادگی سبب خواهد شد که مساله‌ی اصلی که اعتراض به هتک حرمت حریم دانشگاه و ماهیت کودتایی دولت است، با مساله‌ای فرعی و حاشیه‌ای که نزاع دو طرف دانشجویی نمای بیرونی آن است، جایگزین شود.
بدین ترتیب، دانشجویان معترض که اکثریت بدنه‌ی دانشجویی را شکل می‌دهند، باید به دقت این مساله را مد نظر داشته باشند که منازعه‌ی اصلی آنها نه با بسیج دانشجویی و نه با طرفداران دانشجویی وضع موجود است و باید از افتادن در دام سناریوی طراحی‌شده برای تحلیل بردن توان اعتراضی دانشگاه به شدت بپرهیزند. در این راستا اتکا به برخی مشترکات دانشجویی می‌تواند راهگشا باشد. نباید فراموش کرد طیف نیروهای دانشجویی حافظ وضع موجود (از جمله حتی اعضای بسیج دانشجویی) در نهایت امر دانشجو هستند و چه بسا بتوان با آنها از موضع منافع مشترک صنفی و مهمتر از آن آرمان‌های مشترک اسلامی و انسانی به تفاهم حداقلی رسید یا لااقل از منازعه با آنها احتراز کرد.
یکی از روش‌های مؤثر در این راستا، سخن گفتن با زبان فطرت و انسانیت با این دانشجویان است. در هر صورت هیچ انسان منصف و آزاده‌ای از جنایاتی که بعد از انتخابات صورت گرفته، ابراز خشنودی و رضایت نمی‌کند. گفته می‌شود محسن روح الامینی که در زمره‌ی شهدای دانشجویی اعتراضات اخیر است، به لحاظ فکری نزدیک به طیفی از دانشجویان بسیجی بوده است. در جریان حمله به کوی دانشگاه نیز چند تن از دانشجویان بسیجی در زمره‌ی دانشجویان بازداشتی بودند که حتی یکی از آنها در بین شکنجه‌شدگان منفی چهار وزارت کشور نیز بود. باید از دانشجویان بسیجی پرسید که چگونه حاضرند در قبال ریخته شدن خون امثال روح الامینی‌ها سکوت کنند؟ چگونه حاضرند در قبال شکنجه‌ی دانشجویان در وزارت کشور که باید مأمن مردم باشد نه شکنجه‌گاه آنها، بی‌تفاوت باشند یا بدتر اینکه از این قضایا دفاع کنند؟
سناریوپردازان از هم‌اکنون تمهید ویژه‌ای برای بی‌اثر کردن برانگیختن ندای فطری دانشجویان حامی وضع موجود نیز اندیشیده‌اند و اعلام این مساله که دادگاه رسیدگی به تهاجم نیروهای خودسر به کوی دانشگاه به زودی برگزار خواهد شد، بی‌شک برای فراهم آوردن این توجیه بوده است که نیازی به اعتراض دانشجویان نیست و حکومت خود به مجازات خاطیان خواهد پرداخت. اما مساله این بار به این سادگی نیست. این بار، وزارت کشور راساً دستور حمله به کوی دانشگاه را صادر کرده و حتی زیرزمین خود را به شکنجه‌گاه دانشجویان بدل کرده است. آیا اکنون با انتساب این جنایات به نیروهای خودسر می‌توان از نقش وزیر کشور و دولت در بروز این جنایات چشم‌پوشی کرد؟ این سؤالی بی‌جواب است.
از سوی دیگر، در مواجهه با دانشجویان حامی وضع موجود، باید تفاوت ماهوی دولت نهم و دولت دهم را یادآوری کرد؛ گرچه در رأس هر دو دولت، محمود احمدی‌نژاد قرار داشته و دارد، اما این تشابه نباید موجب شود که ماهیت کودتایی دولت دهم فراموش شود. دولت نهم با وجود حرف و حدیث‌های فراوان درباره‌ی سلامت انتخابات در دور نخست و دخالت نیروهای نظامی در دور دوم به نفع احمدی‌نژاد، در نهایت امر برآمده از رأی مردم بود. اما دولت دهم با تقلب آشکار بر سر کار آمده و پایه‌های خود را بر خون بی‌گناهان بنا نهاده است. بنابراین باید از دانشجویان حافظ وضع موجود خواست که به دقت بر این مساله تأمل کنند که چنانچه دولت دهم دولتی قانونی و برآمده از رأی مردم بود، آیا لزومی به برخورد خشونت‌آمیز با اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم و سرکوب آنها داشت؟ آیا به جای پاسخگویی به ابهامات متعدد پیرامون سلامت انتخابات و اجرای پیشنهادات حداقلی نظیر تطابق ته‌برگ‌های تعرفه‌های رأی با اطلاعات ثبتی کشور، لزومی داشت که سوال ساده‌ی مردم (رأی من کجاست) با باتوم و گاز اشک‌آور و اسلحه پاسخ داده شود؟
اینها مسائلی است که در یک چارچوب گفت‌وگویی با دانشجویان اقلیت حافظ وضع موجود می‌توان مدنظر قرار داد. اما مساله‌ی اصلی، نه نفس گفت‌وگو با این دانشجویان که پرهیز از هرگونه ورود به میدان منازعه با آنان است. دانشجویان هرگز نباید اجازه دهند که نزاعشان با دولت به نزاعی درون دانشگاه تبدیل شود. دعوا با بیرون است، نه با درون دانشگاه.
------------------------------------
(1) الیاس نادران، نماینده‌ی مجلس، در روز 13 مرداد در گفت‌وگویی با سایت خبرآنلاین پیرامون نقش قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران در حمله به کوی دانشگاه می‌گوید: «[در جریان بررسی حوادث کوی] ما جلساتی با آقایان سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی، مسئولان قرارگاه ثارالله و کمیته‌ی مربوط به پیگیری حوادث کوی در خود دانشگاه تهران داشتیم. حتی برای آنکه اشرافمان به موضوع بیشتر شود، با افراد آسیب‌دیده هم دیدار کردیم و سخنان آنها را هم شنیدیم. گزارش نمایندگانی که مسئول بررسی حوادث کوی دانشگاه بودند تقریباً نهایی شده است .... گزارش قرارگاه ثارالله نیز حداقل در دو سطح تهیه خواهد شد که آن هم نزدیک به نهایی شدن است. یک سطح از این گزارش به مقامات عالی کشور داده می‌شود و یک سطح هم برای افکار عمومی و رسانه‌ها تنظیم خواهد شد .... قرارگاه ثارالله تهران مرجعی است که مأموریت دارد راجع به مسائل بعد از انتخابات پیگیر باشد. ما هم در جلساتمان با مسئولان این قرارگاه گفت‌و‌گو کردیم و اطلاعاتی را از آنها گرفتیم.»

هیچ نظری موجود نیست: