برای سعیده، یادگار شهیدی که شهید شد
رضا تنها
گفتهاند و بارها شنیدهایم که شهیدان راه میهن جان خود دادند تا ملت ایران در آزادی بمانند و به دور از تعرضات دشمن به زندگی بپردازند. بسیار شنیدهایم که اگر عراقیها و آمریکاییها امروز اینجا بودند، چه بر سر نوامیسمان میآمد. امروز دوران صلح است و نه آمریکایی ها در تهران بر صدر امورند و نه عراقی ها روی کار. شهیدان رفتند و حکومتی را بازتولید نمودند تا شاید پاسدار راهی باشد که با خونشان آبیاریی شده بود.
پدر سعیده ناموس خود را به حکومت اسلامی سپرد و رفت. او که در راه حفظ همین مردم جانبازی کرده بود و از خون خود مایه گذاشته بود، دو سال پیش این ظلمتکده را ترک کرد و رفت و سعیده ماند و خانوادهای که باید زندگی میکرد. شرایط بحرانی کشور اقتضا میکرد که فردی دیگر سکان این کشتی رو به غرق را در دست گیرد؛ تا دوران دروغ جای خود را به صداقت دهد، تا رونقی در کار افتد.
اما چه شد؟ پدر رفت و کسانی که از صدقه سر خون شهدا مانده بودند، دختر او را به خاطر بیان حقیقت و کوشش در راستای اصلاح امور، به فجیعترین وضعی کشتند؛ شاید کاری که اگر آمریکا بود، نمیکرد. سعیده تنها الله اکبر گفته بود و راه مسلمانان صدر اسلام را پوییده بود و در مقابل ظلم سکوت نکرده بود. سعیده راه پدر را رفته بود تا جاهلان و نااهلان به دورغ و دشنه حکومتورزی نکنند و دولت امید که منتخب ملت بود، روی کار آید. اما متجاوزان صد بتر از بیگانگان بودند و خون پاک دختر شهید را نتوانستند تحمل کنند و ریختندش. به راستی که اوج پاکی سعیده، ژرفای کثیف دژخیمان حکومتی را نشان میدهد؛ دژخیمانی که روی بیگانه را سفید کردند و اینچنین بود که یادگار شهید، شهید شد.
پروژه تجاوز به پسران و دختران این مرز و بوم خبر از روند خطرناکی میدهد؛ خبر از پیشینهای کثیف که به پرورش موجوداتی پرداخته است که به سختی میتوان نام انسان بر روی آنها نهاد. جریانی که خود را در نفی بدی اوضاع، تورم، ناکارآمدی از زبان احمدینژاد نشان میداد. این نمایندهی به ظاهر مؤدب و در باطن خونخوار، نمایندهی جریانی است که برای ماندن در قدرت تجاوز میکند، شکنجه میکند، و بهرغم مثلا افشاگریهای رهبر و دستوراتش برای پیگیری، میپاید و به احدی اجازهی اعتراض نمیدهد. او تنها دشنه را میشناسد و در روز روشن، دشنهای را که در دستان خونآلودش است، انکار کند.
سعیده که تنها یادگار پدر شهیدش بود، امروز شهید شده است؛ و چه شهید جاویدی. زنی که سکوت شب را با الله اکبر شکست تا شباندیشان حیاتش را به چه وضعی بستانند؛ و امروز آنچه بر جا مانده است، جاودانگی اوست که پدرش را به یاد میآورد.
راه سعیده و سهراب و ندا و دیگران پاینده است و در این راه، خون چرکین ظالمان تقاص خواهد داد. آمین.
رضا تنها
گفتهاند و بارها شنیدهایم که شهیدان راه میهن جان خود دادند تا ملت ایران در آزادی بمانند و به دور از تعرضات دشمن به زندگی بپردازند. بسیار شنیدهایم که اگر عراقیها و آمریکاییها امروز اینجا بودند، چه بر سر نوامیسمان میآمد. امروز دوران صلح است و نه آمریکایی ها در تهران بر صدر امورند و نه عراقی ها روی کار. شهیدان رفتند و حکومتی را بازتولید نمودند تا شاید پاسدار راهی باشد که با خونشان آبیاریی شده بود.
پدر سعیده ناموس خود را به حکومت اسلامی سپرد و رفت. او که در راه حفظ همین مردم جانبازی کرده بود و از خون خود مایه گذاشته بود، دو سال پیش این ظلمتکده را ترک کرد و رفت و سعیده ماند و خانوادهای که باید زندگی میکرد. شرایط بحرانی کشور اقتضا میکرد که فردی دیگر سکان این کشتی رو به غرق را در دست گیرد؛ تا دوران دروغ جای خود را به صداقت دهد، تا رونقی در کار افتد.
اما چه شد؟ پدر رفت و کسانی که از صدقه سر خون شهدا مانده بودند، دختر او را به خاطر بیان حقیقت و کوشش در راستای اصلاح امور، به فجیعترین وضعی کشتند؛ شاید کاری که اگر آمریکا بود، نمیکرد. سعیده تنها الله اکبر گفته بود و راه مسلمانان صدر اسلام را پوییده بود و در مقابل ظلم سکوت نکرده بود. سعیده راه پدر را رفته بود تا جاهلان و نااهلان به دورغ و دشنه حکومتورزی نکنند و دولت امید که منتخب ملت بود، روی کار آید. اما متجاوزان صد بتر از بیگانگان بودند و خون پاک دختر شهید را نتوانستند تحمل کنند و ریختندش. به راستی که اوج پاکی سعیده، ژرفای کثیف دژخیمان حکومتی را نشان میدهد؛ دژخیمانی که روی بیگانه را سفید کردند و اینچنین بود که یادگار شهید، شهید شد.
پروژه تجاوز به پسران و دختران این مرز و بوم خبر از روند خطرناکی میدهد؛ خبر از پیشینهای کثیف که به پرورش موجوداتی پرداخته است که به سختی میتوان نام انسان بر روی آنها نهاد. جریانی که خود را در نفی بدی اوضاع، تورم، ناکارآمدی از زبان احمدینژاد نشان میداد. این نمایندهی به ظاهر مؤدب و در باطن خونخوار، نمایندهی جریانی است که برای ماندن در قدرت تجاوز میکند، شکنجه میکند، و بهرغم مثلا افشاگریهای رهبر و دستوراتش برای پیگیری، میپاید و به احدی اجازهی اعتراض نمیدهد. او تنها دشنه را میشناسد و در روز روشن، دشنهای را که در دستان خونآلودش است، انکار کند.
سعیده که تنها یادگار پدر شهیدش بود، امروز شهید شده است؛ و چه شهید جاویدی. زنی که سکوت شب را با الله اکبر شکست تا شباندیشان حیاتش را به چه وضعی بستانند؛ و امروز آنچه بر جا مانده است، جاودانگی اوست که پدرش را به یاد میآورد.
راه سعیده و سهراب و ندا و دیگران پاینده است و در این راه، خون چرکین ظالمان تقاص خواهد داد. آمین.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر