نامه برادرزاده عبدالله مومنی به رهبر نظام:
آرزوی دیدار چهره پدر شهیدم به رهایی عموی اسیرم بدل شده است
در پی گذشت 75 روز از بازداشت عبدالله مومنی و 25 روز بی خبری مطلق از وضعیت وی، رقیه مومنی فرزند شهید احمد علی مومنی و دختر خوانده عبدالله مومنی در نامه سرگشادهای خطاب به آیت الله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، ضمن تشریح وضعیت عموی خود خواهان آزادی او از زندان شده است.
متن نامه فرزند شهید مومنی بدین شرح است:
حضرت آیت الله خامنهایرهبر معظم انقلاب با سلام و تحیت
بسیار خرسندم که فرزند و وارث پدری هستم که در قهقهه مستانهاش به تمام ظواهر دلفریب دنیای فانی، مرا در اوان طفولیت و بدون آنکه بتوانم تصویرش را در ذهنم مجسم نمایم در دامان مادری ماتم زده رها کرد و در راه دفاع از کیان این مرز و بوم، بزرگترین سرمایهاش را در جهان هستی که جانش بود، تقدیم این امت شایسته ساخت و دعوت حق را لبیک گفت. لیک دریغ از آنکه پس از سالها انتظار نه تنها نتوانستم تصویر رویایی صورتش را با چهره واقعی او تطبیق دهم، بلکه پلاکی فلزی همراه مقداری از خاک جبهه و استخوانهای بازمانده از تن لطیفش نتوانست تسلایم دهد. شبها و روزها با آرزوی دیدن چهره واقعی اش میزیستم و عجیب آنکه این رویا مرا به آینده امیدوار میکرد.
در کوران این امید سازنده ولی مبهم، به تنهایی خویش و حوادث آینده میاندیشیدم که ناگهان دست محبت عمویم عبدالله مومنی را بر سر خود و مادر داغدارم احساس کردم، کسی که در آن هنگام 17 سال بیشتر از عمرش نگذشته بود و فقط بخاطر جلب رضایت پدر و مادرش که پیرانی دل شکسته بودند و خواسته آنها سرپرستی از من بود، به این وصلت رضایت داده بود و این مسوولیت خطیر را به دوش کشید.
آن روزها که کودکی بیش نبودم گمان میکردم این احساس مسوولیت برخاسته از عقلانیت نبوده و ممکن است بعدا موجب اشکال گردد. اما هر چه پیشتر میرفتم این احساس مسوولیت را بیشتر در چهرهاش میدیدم، احساس مسوولیت نه تنها نسبت به من و مادر بلاکشم که نسبت به جامعه و آزادیهای مشروع مبتنی بر خواست جمعی مردم روز به روز در او بیشتر میشد و من نه تنها هراسم به امید تبدیل شد بلکه به وجود چنین سرپرستی توانمند و لبریز از محبت به خود میبالیدم.
بارها از زبان حضرتعالی شنیده بودم که فعالیتهای دانشجویی در زمینههای مختلف علمی و سیاسی را نه تنها مفید میدانید بلکه لعنت میفرستید بر کسانی که نمیخواهند دانشگاه سیاسی باشد، خصوصا در زمینه توصیه به گرم کردن تنور انتخابات و فعالیت در این زمینه نصایح شما را به خاطر دارم. اما برای ما خانواده عبدالله مومنی مایه تعجب است که عمویم روزی به خاطر تحریم انتخابات و نقد قدرت و دوری از آن زندانی و محاکمه میشود و امروز به جرم مشارکت فعال در انتخابات زندانی است.
رهبر انقلاب!تعجب من زمانی بیشتر شد که در ملاقات مورخه 14 مرداد گذشته با وی در محوطه زندان اوین وضعیت روحی او را چنان نابسامان دیدم که تکرار آن صحنه در آینده مرا وحشت زده خواهد نمود. عمویم عبدالله مومنی قادر به تکلم نبود و تعادل خود را کاملا از دست داده بود. از آن روز آرزوی دیدار دوباره پدر شهیدم به آرزوی خلاصی و رهایی عموی اسیرم «عبدالله» از این وضع تبدیل شده است.
مایلم بدانم آیا با گذشت بیش از 75 روز حبس انفرادی و گذران عمر در سلولی که به قبر شبیهتر است تا زندان، هنوز زمان بازجویی و تحقیقات مقدماتی تمام نشده است؟ و بدتر از این آیا سزاوار است که بخاطر مصاحبه با روزنامه و بیان وضعیت نابسامان وی، اعضای خانواده حتی از تماس تلفنی او محروم شوند؟
رهبر انقلاب!اینک توقع من به عنوان فرزند و تنها یادگار آن شهید و آرزوی مادرم به عنوان همسر شهید و کسی که عمو و پسردایی خود را تقدیم اسلام و انقلاب کرده است و دیگر برادران عبدالله مومنی که خود عمری را در جبهههای جنگ سپری نمودهاند این است که شاهد آزادی ایشان از زندان و پایان دادن به این کابوس باشیم. بدیهی است کماکان اعتلا و سربلندی ایران اسلامی آرزوی دیرینه ما است.
با احترامرقیه مومنیفرزند شهید احمد علی مومنی
رونوشت:
ریاست محترم قوه قضاییه حضرت آیت الله لاریجانی جهت صدور دستور شایستهریاست محترم مجلس شورای اسلامی جناب قای دکتر لاریجانی جهت استحضار و اقدام لازمریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام حضرت آیت اللههاشمی رفسنجانی جهت استحضار و اقدام لازم
در پی گذشت 75 روز از بازداشت عبدالله مومنی و 25 روز بی خبری مطلق از وضعیت وی، رقیه مومنی فرزند شهید احمد علی مومنی و دختر خوانده عبدالله مومنی در نامه سرگشادهای خطاب به آیت الله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، ضمن تشریح وضعیت عموی خود خواهان آزادی او از زندان شده است.
متن نامه فرزند شهید مومنی بدین شرح است:
حضرت آیت الله خامنهایرهبر معظم انقلاب با سلام و تحیت
بسیار خرسندم که فرزند و وارث پدری هستم که در قهقهه مستانهاش به تمام ظواهر دلفریب دنیای فانی، مرا در اوان طفولیت و بدون آنکه بتوانم تصویرش را در ذهنم مجسم نمایم در دامان مادری ماتم زده رها کرد و در راه دفاع از کیان این مرز و بوم، بزرگترین سرمایهاش را در جهان هستی که جانش بود، تقدیم این امت شایسته ساخت و دعوت حق را لبیک گفت. لیک دریغ از آنکه پس از سالها انتظار نه تنها نتوانستم تصویر رویایی صورتش را با چهره واقعی او تطبیق دهم، بلکه پلاکی فلزی همراه مقداری از خاک جبهه و استخوانهای بازمانده از تن لطیفش نتوانست تسلایم دهد. شبها و روزها با آرزوی دیدن چهره واقعی اش میزیستم و عجیب آنکه این رویا مرا به آینده امیدوار میکرد.
در کوران این امید سازنده ولی مبهم، به تنهایی خویش و حوادث آینده میاندیشیدم که ناگهان دست محبت عمویم عبدالله مومنی را بر سر خود و مادر داغدارم احساس کردم، کسی که در آن هنگام 17 سال بیشتر از عمرش نگذشته بود و فقط بخاطر جلب رضایت پدر و مادرش که پیرانی دل شکسته بودند و خواسته آنها سرپرستی از من بود، به این وصلت رضایت داده بود و این مسوولیت خطیر را به دوش کشید.
آن روزها که کودکی بیش نبودم گمان میکردم این احساس مسوولیت برخاسته از عقلانیت نبوده و ممکن است بعدا موجب اشکال گردد. اما هر چه پیشتر میرفتم این احساس مسوولیت را بیشتر در چهرهاش میدیدم، احساس مسوولیت نه تنها نسبت به من و مادر بلاکشم که نسبت به جامعه و آزادیهای مشروع مبتنی بر خواست جمعی مردم روز به روز در او بیشتر میشد و من نه تنها هراسم به امید تبدیل شد بلکه به وجود چنین سرپرستی توانمند و لبریز از محبت به خود میبالیدم.
بارها از زبان حضرتعالی شنیده بودم که فعالیتهای دانشجویی در زمینههای مختلف علمی و سیاسی را نه تنها مفید میدانید بلکه لعنت میفرستید بر کسانی که نمیخواهند دانشگاه سیاسی باشد، خصوصا در زمینه توصیه به گرم کردن تنور انتخابات و فعالیت در این زمینه نصایح شما را به خاطر دارم. اما برای ما خانواده عبدالله مومنی مایه تعجب است که عمویم روزی به خاطر تحریم انتخابات و نقد قدرت و دوری از آن زندانی و محاکمه میشود و امروز به جرم مشارکت فعال در انتخابات زندانی است.
رهبر انقلاب!تعجب من زمانی بیشتر شد که در ملاقات مورخه 14 مرداد گذشته با وی در محوطه زندان اوین وضعیت روحی او را چنان نابسامان دیدم که تکرار آن صحنه در آینده مرا وحشت زده خواهد نمود. عمویم عبدالله مومنی قادر به تکلم نبود و تعادل خود را کاملا از دست داده بود. از آن روز آرزوی دیدار دوباره پدر شهیدم به آرزوی خلاصی و رهایی عموی اسیرم «عبدالله» از این وضع تبدیل شده است.
مایلم بدانم آیا با گذشت بیش از 75 روز حبس انفرادی و گذران عمر در سلولی که به قبر شبیهتر است تا زندان، هنوز زمان بازجویی و تحقیقات مقدماتی تمام نشده است؟ و بدتر از این آیا سزاوار است که بخاطر مصاحبه با روزنامه و بیان وضعیت نابسامان وی، اعضای خانواده حتی از تماس تلفنی او محروم شوند؟
رهبر انقلاب!اینک توقع من به عنوان فرزند و تنها یادگار آن شهید و آرزوی مادرم به عنوان همسر شهید و کسی که عمو و پسردایی خود را تقدیم اسلام و انقلاب کرده است و دیگر برادران عبدالله مومنی که خود عمری را در جبهههای جنگ سپری نمودهاند این است که شاهد آزادی ایشان از زندان و پایان دادن به این کابوس باشیم. بدیهی است کماکان اعتلا و سربلندی ایران اسلامی آرزوی دیرینه ما است.
با احترامرقیه مومنیفرزند شهید احمد علی مومنی
رونوشت:
ریاست محترم قوه قضاییه حضرت آیت الله لاریجانی جهت صدور دستور شایستهریاست محترم مجلس شورای اسلامی جناب قای دکتر لاریجانی جهت استحضار و اقدام لازمریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام حضرت آیت اللههاشمی رفسنجانی جهت استحضار و اقدام لازم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر