۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

"دشمنی هاشمی‌وخاتمی صداوسیماراکورکرده"

مجتبی واحدی در سرمقاله آفتاب یزد نوشت:
پـس از آنـكـه جلـسـات مـحـاكـمه اصلاح‌طلبان بازداشتی در تلویزیون دولتی ایران به نمایش درآمد بسیاری از افراد نسبت به این موضوع واكنش نشان دادند. البته می‌توان با قاطعیت گفت تعداد كسانی كه حاضر شدند با چند روزی نامه یا سیاستمدار كینه‌ورز همراهی كنند و نسبت به سرنوشت بازداشتی‌ها ابراز خوشحالی و اظهارنظر‌غیرحقوقی نمایند بسیار كمتر از حدی بود كه حاشیه پردازان این روند توقع داشتند.
لابد كسانی هم كه به دور از حب و بغض این موضوع را تعقیب می‌كنند در فرصتی مناسب- دور از چشم اصلاح‌طلبان- به ارزیابی میزان اثرگذاری این روند بر افكار عمومی خواهند پرداخت. اما با قاطعیت می‌توان گفت بسیاری از سیاستمداران اصولگرا نسبت به روند محاكمه و پوشش رسانه‌ای آن، احساسی متفاوت از سناریونویسان دارند. برای اثبات این فرضیه كافی است دو ماه به عقب برگردیم و روزی را به یاد بیاوریم كه پس از اعلام نتایج انتخابات 22 خرداد، یكی از اصولگرایان سرشناس در سیمای جمهوری اسلامی حاضر شد و همان ادعاهایی را در مورد انتخابات مطرح كرد كه اصلاح‌طلبان مـی‌گـفـتـنـد. هـمـچنین می‌توان اظهارات تلویزیونی رئیس اصولگرای مجلس را به یاد آورد كه بر لزوم شنیده شدن صدای صـدها هزار معترض خیابانی تاكید می‌كرد زیرا به باور او، «احساس گروه عمده‌ای از مردم نسبت به نتایج انتخابات با نتایج رسمی اعلام شده تفاوت داشت.»
به عبارت دیگر، در شرایطی كه اصولگرایان سرشناس، یا خود نسبت به روند انتخابات، پرسش دارند و یا پرسش‌های مطرح شده را طبیعی می‌دانند، بسیار سخت است كه باور كنیم اعترافات چند زندانی ‌‌پس از حدود دو ماه حبس انفرادی، بتواند موجب پذیرش فراگیر «سناریوی انـقلاب مخملی» شود. البته جلسه چهارم دادگاه تفاوت عمده‌ای با جلسات قبلی داشت. زیرا در این جلسه، مسائلی مطرح شد كه هم شرعی بودن انتشار آنها مورد سوال است و هم قانونی بودن آن. البته برخی رسانه‌های پرخرج و كم مخاطب داخلی كه به خیال خود شاهدی بر «كیفرساخت‌ها»ی قبلی خویش پیدا كرده‌اند حق دارند خوشحال باشند اما آنان كه برای «كیفرخواست» به عنوان مرحله‌ای از قضاوت عادلانه حرمت قائلند بایستی تامل بیشتری در حواشی دادگاه و نحوه پوشش رسانه‌ای آن داشته باشند.
اگر تا دیروز ادعا می‌شد كه عدم اعطای فرصت به هاشمی رفسنجانی برای پاسخگویی بـه اتـهـام‌افكنی‌های غیرحقوقی و غیرمستند احمدی‌نژاد در تلویزیون، تنها یك حادثه یا مصلحت‌اندیشی بوده است، پخش مكرر اظهارات یك فرد نه چندان سرشناس علیه فرزند هاشمی رفسنجانی مشخص كرد كه بر خلاف توصیه قرآن، دشمنی با یك فرد موجب زیر پا گذاردن عدالت در صدا و سیما شده است. پخش اظهارات كیان تاجبخش علیه خاتمی، نمونه دیگری است كه نشان می‌دهد توجه به آیه «ولایجر منكم شنئان قوم علی الا تعدلوا» دیگر جایگاهی در بعضی رسانه‌های حكومتی ما ندارد و آنها دشمنی با خاتمی را دلیل كافی برای انتشار اتهامات اثبات نشده علیه او می‌دانند. حال كه چنین است لااقل استانداردهای عقلی حاكم در جوامع لائیك ‌‌ را مد نظر قرار دهند و كاری كنند كه استدلال آنـها موجب خنده خلق نشود. بر اساس آنچه كه كیان تاجبخش لابد بدون هیچ‌گونه فشار و تنها بر اساس تحلیل عقلی و احساس دین نسبت به كشور و ملتش گفته است، خاتمی در سال 85 با جرج سوروس دیداری برگزار نموده و همین دیدار در راستای انقلاب مخملی بوده است.
این آقای تاجبخش - یا به تعبیر صفایی فراهانی این آقای خارجكی- همان كسی است كه در اردیبهشت 86 نیز با اتهام دست داشتن در كودتای مخملی بازداشت شد و 26 تیر ماه 86، اعترافات او- كه حتما بدون هر گونه فشار بود- از تلویزیون پخش شد. اما مشخص نیست كه چرا او در تیرماه 86، ملاقات سال 85 خاتمی با جرج سوروس را به یاد نیاورد و اكنون بعد از دو سال از اعترافات قبلی تلویزیونی و سه سال بعد از انجام ملاقات، به یاد می‌آورد كه انقلاب مخملی، در دفتر خاتمی هم ریشه دارد! كسانی كه توصیه قرآنی را نادیده می‌گیرند، آیا به پیامدهای قانونی و اجتماعی روند فعلی نیز اندیشیده‌اند؟ آنها اگر لختی بیندیشند به این نتیجه خواهند رسید كه قانون شكنی آشكار در پخش اعتراف اثبات نشده علیه عده‌ای از شهروندان سرشناس- و حتی غیر سرشناس كشور - شرایطی را نهادینه خواهد كرد كه دشمنی‌ها به جای واقعیات و شایعات به جای مستندات خواهد نشست. راستی چرا آقایان اگر شایعه‌ای یا شائبه‌ای - حتی نزدیك به واقعیت- علیه دوستان خودشان منتشر شود تا این حد برآشفته می‌شوند و محاكمه مطرح‌كنندگان شایعه و اشد مجازات آنها را خواستار می‌شوند، حتی اگر مطرح كنندگان، كسانی مانند كروبی و موسوی باشند؟
بر اساس ادعای دست‌اندركاران پرونده و حاشیه سازان رسـانـه‌ای آن، تـعـدادی از سران و نظریه‌پردازان جریان اصلاحات، بدون آنكه با هر گونه فشار روحی و جسمی مواجه باشند متنبه شده‌اند و برای آگاه‌سازی جامعه، به افشاگری علیه خویش می‌پردازند. اگر اینچنین است چرا این «متنبه‌شدگان پشیمان» را از چشم وكلا و اعضای خانواده دور نگه می‌دارند؟ چرا وكلای بعضی از متهمان، هنوز به موكل خود دسترسی نداشته‌اند و یا دسترسی آنها به اطلاعات پرونده، تنها ساعاتی معدود قبل از برگزاری دادگاه امكان پذیر گشته است؟ آیا بهتر نبود قبل از هدایت عمومی جامعه توسط زندانیان پشیمان، امكان هدایت اعضای خانواده و وكلا از طریق دیدارهای مستقیم و مستمر با آنها فراهم می‌شد؟ این مسئله به خصوص از آن جهت اهمیت دارد كه تقریبا همه كسانی كه در شرایط مشابه، اعترافاتی علیه خویش مطرح كرده‌اند. در شرایط آزادی به گونه‌ای دیگر سخن گفته‌اند. مگر نمی‌گویند كه این متهمان از ماه‌ها پیش تحت نظر بوده‌اند. پس لابد مدارك كافی از مجرمیت آنها در دسترس می‌باشد و نیازی به ایزوله كردن آنها به منظور پیشگیری از تبانی ‌‌یا از بین بردن آثار جرم وجود ندارد.
ضمن آنكه آنچه كه به عنوان اتهام بازداشتی‌ها در صحن دادگاه مطرح و به لطف سیمای ملی به سراسر جهان مخابره گردید موضوعاتی است كه قـبـلا بـه صـورت علـنـی- گـاه كـتـبی و گاهی شفاهی- توسط اصلاح‌طلبان زندانی مطرح گردیده و اسناد آن در روزنامه‌ها و لابـد در شنود دستگاه‌های اطلاعاتی وجود دارد.
به هر حال به نظر می‌رسد حامیان روند فعلی، دو گروه می‌باشند: عده‌ای نگران سرنوشت كشور و پیامد رفتارهایی هستند كه به ادعای آنها، در راستای انقلاب مخملی بوده و بی‌توجهی به آن می‌تواند خطراتی را متوجه انقلاب و نظام كند. اگر اینچنین است آنها باید از تكرار تجربه‌های ناموفق سابق در اخذ و پخش اعترافات خودداری كنندو به فكر روش‌های مـنـطـبـق بـا علم و دیـن مـی‌بـاشـنـد ضـمن آنكه باید بدانند نهادینه شدن بی‌قانونی می‌تواند كشور را به سوی آنارشیسم ببرد كـه قطعا مقابله با آن از ایستادگی در برابر انقلاب مخملی- اگر واقعا وجود داشته باشد- سخت تر است. دادگاه دوشنبه، بخش ویژه‌ای هم داشت كه اظـهـارات حـجاریان و كیفرخواست صادره علیه او را شامل می‌شد. اینكه اصولا اعتراف به ارائه تحلیل اشتباه و یا اذعان به نامناسب بودن بعضی نظریات سیاسی و فلسفی غرب برای جامعه ایران، جرم محسوب می‌شود یا نه، موضوعی است كه بـایـسـتی حقوقدانان به آن بپردازند. اما وجود یك نكته در كیفرخواست حجاریان، نمی‌تواند مورد بی‌توجهی واقـع شـود.در مـیـان اتـهامات متعدد برای سعید حجاریان، گــفـتـگـوی او بـا بـعـضـی رسانه‌های‌‌خارجی مورد توجه ویژه «كیفرخواست نویسان« قرار گرفته است.
در این مورد كه گفتگو با رسانه‌خارجی، نقض كدام قانون موضوعه كشور می‌باشد نیز صاحب‌نظران حقوقی باید نظر دهند. اما بعید است كسی مدعی بـاشد انتشار عمومی این اعترافات - كه قطعا خلاف قانون می‌باشد- با هدف تكمیل روند قضایی پرونده صورت گرفته و لابد انتشار‌دهندگان و صـادركـنـندگان اجازه انتشار، به دنبال آگاه‌سازی جامعه از خطراتی بوده‌اند كه به زعم آنها به خاطر گفتگوی كسانی مانند حجاریان با رسانه‌های بیگانه‌، ایجاد می‌شود. آقایان با پخش مكرر این اعترافات، شاید به هدف خود رسـیـده بـاشـنـد اما با دو سؤال كه در اذهان ایجاد می‌شود چه خواهند كرد؟ نخستین سؤال آن است كه «با وجود دهها تریبون، شبكه و رسانه‌پرخرج حـكـومـتی و دولتی، چرا عده‌ای تصور می‌كنند تاثیرگذاری چند گفتگو با رسانه‌های غیرفراگیر خارجی، بیش از تبلیغات رنگارنگ داخلی است؟» سؤال دوم متوجه متهمانی است كه در شــرایــطــی اسـتـثـنــایــی در حــال مـحـاكـمـه هـسـتـنـد. اگـر محاكمه‌كنندگان و حامیان رسانه‌ای آنها بر این باورند كه یك یا چـنـد گـفتگوی حجاریان، تا این حد موثر است كه به ادعای نویسندگان كیفرخواست، موجب آشوب در جامعه می‌شود پــس بـایـد در بعضـی قضـاوت‌هـا در خصـوص تـاثیـرگـذاری اصلاح طلبان، تجدیدنظر كنند.
اما مهم‌ترین سوال همان است كه در بخش‌های نخستین یـادداشـت بـه آن پـرداخـتـه شد: «تلاش احتمالا ناموفق برای بدنام كـردن اصـلاح‌طلـبـان تـا چـه حـد برای عده‌ای ارزش دارد كه توصیه‌های دینی و احكام قانونی در مورد نـحـوه محاكمه و انتشار روند محاكمه را زیر پا می‌گذارند و با پوشش وسیع آن، بی‌قانونی را نهادینه می‌كنند؟

هیچ نظری موجود نیست: